۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

Otherwise Than Being


آخر شب هست و علیرغم اینکه فکر می کردم امروز نصف برگه ها را تصحیح خواهم کرد بخاطر کم خوابی دیشب که کمتر از دو ساعت شد و خستگی امروز بعد از کلاس و رفتن بانک برای فرستادن ۷۰۰ دلار برای مامانم و ۱۰۰۰ دلار برای امیرحسین که قرار بود برایش بفرستم تا بره دنبال کار- و امیدوارم که ناامیدم نکنه- و کلی معطلی در بانک تا برگشتم خانه ساعت نزدیک ۳ بعد از ظهر بود و خلاصه خیلی توان و رمق کار کردن روی برگه ها را نداشتم.

تو هم که از صبح زود بیدار شده بودی و درس خوانده بودی تا ساعت ۴ خانه بودی و بعدش به سلامتی رفتی جلسه ی اول کلاس فرانسه ات که گویا خیلی سطحش برایت پایین هست. اگر رسیده بودی و کمی دوره کرده بودی حداقل یکی دو ترم بالاتر می نشستی- واقعا حداقل.

خلاصه تا رفتی و برگشتی ساعت نزدیک ۸ بود و بعد از برگشتن هم نشستی و ادامه ی درس فردایت را خواندی و من هم چند برگه ی دیگه تصحیح کردم. ساعت نزدیک یازده هست و فکر کنم هر دو در حال غش کردن باشیم. تازه با مامانم و امیرحسین و مادر حرف زدم و همگی خوب بودند خدا را شکر.

خلاصه که امروز که با درس تازه و زبان فرانسه و شروع کتاب Otherwise Than Being لویناس شروع شد را باید یادم باشه که روز مهمی خواهد شد اگر که همینطوری هر دو متمرکز درس بخوانیم و کار کنیم.


هیچ نظری موجود نیست: