۱۳۹۳ فروردین ۲, شنبه

نمونه ناب توهم توطئه

شنبه بعد از ظهر هست و داری با ریتا اسکایپ می کنی که بعد از مدتها موفق شدید همدیگر را ببینید و با هم گپ بزنید. از صبح خواستم بروم بیرون و متن ترجمه ام را بلاخره نهایی کنم و بفرستمش برای چاپ اما نشستم پای اینترنت و کمی هم با ریتا احوالپرسی کردم و البته قبلش هم با شیراز و تبریک عید و خلاصه تا الان که ساعت نزدیک ۴ عصر هست نشسته ایم بی عار و معطل و باید بعد از این پست کاری کنم که کمی روزم مفید شود. البته دیروز بعد از اینکه صبح تو رفتی دکتر و بعد با هم رفتیم دانشگاه تا تو با جودیت برای TA تابستان خودت مشورت کنی و من هم رفتم کلاسهایم و کمی توجه بچه ها را به موضوع Discrimination of Silence که بخشی از درس بود و اینکه همه ی ما گرفتار تعصبات و موثر در شکل دادن به اوضاع امروز جهان هستیم. خلاصه گذشت تا تو که برگشتی بودی خانه، آمدی دنبال من که بعد از دانشگاه رفته بودم ایستگاه شپرد و منتظر تو بودم تا بیایی و با هم برویم خانه ی مازیار و نسیم برای دیدن پدر نسیم. تا ساعت ۱۲ آنجا بودیم و شب خوبی بود. علی و یکی از اقوامشان سالار که یکی دو بار دیگر دیده بودیمش هم بودند و البته اگر پدر نسیم که نمونه ی ناب توهم توطئه و البته چکیده ی خصوصیت کلی ما که اظهار نظر در تمام امور بود اجازه میداد کمی درباره ی موضوعات متفاوت هم حرف زدیم و شب بدی نبود.

تا برگشتیم و خوابیدیم ساعت نزدیک ۲ بود و همین باعث شد که صبح هم دیرتر بیدار شویم و خلاصه روز آرام و بدون اتفاق خاصی را داشتیم تا اینجا. قرار هست که برای دیدن یک فیلم از سینمای ژاپن به اسم مانند پدر و مثل پسر به سینمای تیف برویم اما شاید قیدش را بزنیم و خانه بمانیم و در کنار هم خوش باشیم.

یکی دو تلفن دیگر هم باید بزنیم به ایران تا دیر نشده و احتمالا شب اگر سینما نرفتیم فیلمی ببینیم و خودمان کمی از دور و اطراف بگوییم. فردا صبح هم برای برانچ با جی و کایلا قرار داریم که بعدش راهی شهرشان اتاوا می شوند و بیش از یکسالی هست که ندیدیمشان. برنامه ی دیگری نداریم اما هفته ی پیش رو شروع رسمی کار و درس و شلوغی خواهد بود به سلامتی.

هیچ نظری موجود نیست: