به سلامتی سال را در کنار شمع و دیوان حافظ و سفره ی زیبای هفت سین و شیرینی های قشنگ عید که تو صبح درست کردی تحویل کردیم. آهنگ های رادیو و تلویزیون لحظه های شادی را برامون رقم زد. و البته چه فال کم نظیری برای سال نو آمد. اول یک فال کلی برای همه گرفتیم و خصوصا خانواده هامون که مصرع اول مطلعش این بود:
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
و بعد هم یک فال جداگانه برای خودمان گرفتیم که این آمد:
خلاصه که عجب سالی بشه امسال به امید خدا. جز با مامانم نتونسته ایم هنوز با کسی و جایی حرف بزنیم کلا خطهای تلفنی تعطیل شده اند. اما تا آخر شب حتما باید با ایران و آمریکا و اروپا حرف بزنیم. دیروز به دوستان ایمیل و پیغام داده ام و اکثرا هم جواب داده اند. از بچه های اینجا گرفته تا استرالیا خدا را شکر همه خوب هستند.
اما امشب بانا و ریک مهمان سال نو ما خواهند بود و برای دیدن هفت سین میایند پیشمون. امروز که رفتم بلور مارکت تا گل و شراب بگیرم گل مناسبی پیدا نکردم بعد از اینکه برگشتم با اینکه هوا سرد و ابری و باد شدیدی میاد رفتم ربا و یک گلدان سنبل سفید خیلی قشنگ گرفتم که تنها سنبلی بود که داشت و خیلی به فال نیک گرفتیم.
از دیشب بگویم که شب خیلی خوبی بود. اول اینکه قبل از رسیدن تو از سر کار تمام خانه را جارو کردم و تی زدم تا برای امروز آماده باشد. بعد هم با اینکه قرار بود تو برای بردن کارتون کتابها به انباری زودتر بیای خانه نشد و خودم بردمشان پایین. تو که رسیدی کارهامون را سریع کردیم و رفتیم روی تامسون هال برای برنامه ی ارکستر فیلارمونیک لس آنجلس با رهبری گوستاو دودامل که یک قطعه از چایکوفسکی- سمفونی ۵- و یک کار معاصر داشت که عالی بود. خیلی من و تو لذت بردیم. جای خوبی داشتیم در پشت ارکستر که چون سازهای کوبه ای زیادی به کار می رفت عالی بود و مسلط بودیم و اجرا بی نظیر. آخر شب هم چهار نفری رفتیم و یک شام سبک در جک استور خوردیم و آنها ما را به خانه رساندند تا فردا شب که برای دیدن پدر نسیم بعد از کلاسهایم من از دانشگاه خواهم امد و تو هم از خانه.
خدا را شکر می کنیم برای این همه زیبایی و آروز می کنیم بهترین روزها و سالها را پیش رو داشته باشیم.
تصمیم های مهمی گرفته ایم و گرفته ام. قرار شده که تو پیانوی خودت را شروع کنی و من هم درس و نوشتن را. کمک به سایرین و خودمان و ساختن زندگی مون به امید خدا در این سال جدید و از این سال تازه.
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
و بعد هم یک فال جداگانه برای خودمان گرفتیم که این آمد:
جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید | هلال عید در ابروی یار باید دید |
خلاصه که عجب سالی بشه امسال به امید خدا. جز با مامانم نتونسته ایم هنوز با کسی و جایی حرف بزنیم کلا خطهای تلفنی تعطیل شده اند. اما تا آخر شب حتما باید با ایران و آمریکا و اروپا حرف بزنیم. دیروز به دوستان ایمیل و پیغام داده ام و اکثرا هم جواب داده اند. از بچه های اینجا گرفته تا استرالیا خدا را شکر همه خوب هستند.
اما امشب بانا و ریک مهمان سال نو ما خواهند بود و برای دیدن هفت سین میایند پیشمون. امروز که رفتم بلور مارکت تا گل و شراب بگیرم گل مناسبی پیدا نکردم بعد از اینکه برگشتم با اینکه هوا سرد و ابری و باد شدیدی میاد رفتم ربا و یک گلدان سنبل سفید خیلی قشنگ گرفتم که تنها سنبلی بود که داشت و خیلی به فال نیک گرفتیم.
از دیشب بگویم که شب خیلی خوبی بود. اول اینکه قبل از رسیدن تو از سر کار تمام خانه را جارو کردم و تی زدم تا برای امروز آماده باشد. بعد هم با اینکه قرار بود تو برای بردن کارتون کتابها به انباری زودتر بیای خانه نشد و خودم بردمشان پایین. تو که رسیدی کارهامون را سریع کردیم و رفتیم روی تامسون هال برای برنامه ی ارکستر فیلارمونیک لس آنجلس با رهبری گوستاو دودامل که یک قطعه از چایکوفسکی- سمفونی ۵- و یک کار معاصر داشت که عالی بود. خیلی من و تو لذت بردیم. جای خوبی داشتیم در پشت ارکستر که چون سازهای کوبه ای زیادی به کار می رفت عالی بود و مسلط بودیم و اجرا بی نظیر. آخر شب هم چهار نفری رفتیم و یک شام سبک در جک استور خوردیم و آنها ما را به خانه رساندند تا فردا شب که برای دیدن پدر نسیم بعد از کلاسهایم من از دانشگاه خواهم امد و تو هم از خانه.
خدا را شکر می کنیم برای این همه زیبایی و آروز می کنیم بهترین روزها و سالها را پیش رو داشته باشیم.
تصمیم های مهمی گرفته ایم و گرفته ام. قرار شده که تو پیانوی خودت را شروع کنی و من هم درس و نوشتن را. کمک به سایرین و خودمان و ساختن زندگی مون به امید خدا در این سال جدید و از این سال تازه.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر