۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه

10 از 100


دیشب یک ساعتی با قطار تو راه بودیم تا خانه ی بچه ها رسیدیم. بعدش هم مجتبی آمده بود جلوی ایستگاه تا با ماشین ما را ببره خونه شون. خانه ی بسیار مدرن و محله ی خوبی بود اما خود خانه اصلا جایی نبود که من بتونم توش زندگی کنم. هر چند که به قول تو کسی هم از من چنین درخواستی نکرده بود.

شب خوبی بود و خیلی پذیرایی کردند. شام هم کبابی بود که مجتبی بیرون روی دم و دستگاه باربیکیو و البته با منقل ایرانی درست کرد و خیلی خوب هم درآمد. تا دیر وقت آنجا بودیم و هم از فنجان و قوری سرامیکی که براشون برده بودیم خوششون آمد و هم بخصوص از رولتی که تو درست کرده بودی و به قول شبنم عمرا اینجاها گیرت نمیاد. خیلی لطیف خوشمزه شده بود. آخر شب که ساعت از یک هم گذشته بود با اصرار و لطفی که کردند ما را با ماشین تا خانه آوردند که یک ساعتی تو راه بودیم.

شبنم خیلی دوست داره دنبال کار اقامت کاناداشون را بگیره اما مجتبی معتقد پول بی خود دور ریختنه. خلاصه که گفتیم و شنیدیم و خوب بود. تا رسیدیم و خوایدیم ساعت 2 بامداد شده بود. صبح با اینکه زودتر بیدار شده بودم اما خواستم که هم تو را بیدار نکنم و هم خودم هم بیشتر استراحت کنم. تو تخت ماندم تا قبل از 10. بعدش پاشدیم و من خانه را جارو کردم و تو هم کارهایت را کردی و بعد از اینکه با مادر حرف زدیم برای صبحانه رفتیم بدمنرز در گلیب. گپ زدیم و کمی هم راجع به کارها و برنامه های آینده مون در کانادا حدس و گمانه زنی کردیم و تو برای تکمیل کردن مقاله ات رفتی خانه و من هم بعد از نیم ساعتی در کتابخانه ی گلیبوکس چرخیدن آمدم دانشگاه تا الان که ساعت نزدیک 6 هست و اصلا درس نخواندم.

کمی از وقتم بابت کپی کردن کتابی که اینترلون از دانشگاه دیگه ای گرفته ام رفت به اسم Adorno and the Political و بقیه اش هم با حرف زدن با ناصر که نه گذاشتم اون درس بخونه و نه خودم. باید از فردا کار دیگه ای کنم و نه مزاحم درس خواندن ملت بشم و نه وقت خودم را اینقدر راحت از دست بدم.

دارم میام خانه. قرار بود اگر خواستیم و درس هامون را درست خوانده بودیم عصر بریم سینما اما بعید می دونم که تو وقت داشته باشی و من هم که از بس حرف زده ام باید برم بخوابم. ببینیم از فردا این 88 روز باقی مانده را چه خواهم کرد.

نمی خواهم دوباره روضه خوانی راه بندازم اما واقعیت اینه که از جمعه ی پیش که تعطیلات وسط ترم شروع شد تا امروز 10 روز تمام گذشته و من حتی یک کتاب را هم تمام نکردم. از این هفته که ورقه های میان ترم بچه ها هم میاد و اضافه بر توتوریال ها خواهد شد و داستان دور هم خوانی Being and Event هم آغاز میشه.

نمره به خودم نمیدم چون بعیده که از 100 به 10 هم برسم.

هیچ نظری موجود نیست: