۱۳۸۸ اسفند ۲۳, یکشنبه

قبل از رفتن سر کار


دوشنبه صبح اول وقت است و تازه ساعت 7 شده. تو داری ساندویچ های امروز را درست می کنی و از کیکی که دیشب درست کردی برای خودت و من میذاری در کیسه برای بردن.

الان نمی تونم بنویسم. هر آن ممکنه تو بیای این طرف. پس تا بعد فقط اینو بگم که شنبه رفتیم "تارول" شهر جی و این و لب دریا قدمی زدیم و خوب بود. دیروز هم بعد از اینکه صبحانه ی دندی را خوردیم من رفتم دانشگاه تا عصر درس خواندم و تو در خانه درس خواندی و به کارهایت رسیدی. عصر آمدی PGARC و برای من پادکستهایی که می خواستم را دانلود کردی و بعد از یک هفته با هم دوتایی رفتیم استخر.

شب کمی درس خواندیم و خوابیدیم. داستان شنبه را احتمالا باید در یکی از روزهای هفته سر فرصت بنویسم.

تو داری کارهایت را می کین بری سر کار و من هم آپن. پس تا بعد، فعلا.

هیچ نظری موجود نیست: