۱۳۸۹ فروردین ۱, یکشنبه

A 380


دیروز که فقط یک مقاله درباره ی اوکشات به فارسی خوندم و امروز صبح هم یک مقاله ی دیگه و از بس خسته بودم نه دیروز و نه امروز نتونستم که خود مقاله ی اصلی را تمام کنم. دیروز عصر تا دیر وقت تقریبا با تلفن بازی و تبریک عید به همه در ایران و آمریکا گذشت.

امروز هم علاوه بر رفتن به جلسه ی بحث درباره ی اوکشات در گروه فلسفه سیاسی و الان هم جلسه ی گزارش کار نیک هیچ کار مثبتی نتونستم بکنم و تمام وقتم رفت. قرار بود مقاله ی درس آنت را که حدود 35 صفحه هست امروز تمام کنم که اصلا شروعش هم نکردم. هم خسته بودم و هم بی خود تو رودربایستی وقتم را با حرف زدن با دیگران تلف کردم.

تو الان بهم زنگ زدی که بلیط های کانادا را به سلامتی خریده ای. اما نکته ی مهمترش این بود که علاوه بر اینکه آن تاریخ قبلی با الاتحاد تمام شده بود، همین امروز یک خط با امارات با قیمت ارزانتر برای آن تارخ باز شده بود با A380 که هم قیمتش ارزانتر بوده و هم ساعتش مناسبتر. حالا قراره به سلامتی صبح دهم از اینجا راه بیفتیم به دبی و صبح چهاردهم هم از آنجا به تورنتو که در همان تاریخ هم خواهیم رسید.

خب! مبارک مون باشه. تو که خیلی خوشحال بودی. واقعا هم خیلی بهتر شد. ضمن اینکه از آن فرودگاه تهوع آور ابوظبی و رسیدن در نیمه ی شب فارغ شدیم، ارزانتر هم میرویم و ان هم با هواپیمای روز!

امروز تو توتریال ات را داشتی و کمی خسته ای. اما دارم از اینجا میام پایین ساختمان "جین فاس راسل" برای اینکه با هم بعد از چند روز بریم استخر. فکر نکنم که شب هم بتونم درس بخونم و شاید فیلم Brothers را دیدیم و از فردا کارم را شروع کنم. این هفته باید لکچر سر کلاس آنت را هم بدم و ورقه های بچه های درس کرین را هم صحیح کنم و سه تا متن سنگین هم برای این دو تا درس پیش رو دارم که نمی دونم کی شروعشان می کنم و کی تمام.

اما این خبر بلیط خیلی خوشحال کننده بود. خب! به قول شفیع گزارشگر "ورزش و مردم" در دهه ی 60: میریم که داشته باشیم.
نیمه ی جولای به امید خدا در کانادا!

هیچ نظری موجود نیست: