۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

TA


دو شب هست که نمی تونم درست بخوابم. خیلی جالب شده نه مقاله باید بنویسم و نه پرزنتیشن دارم و نه هیچ "دو دیت" پیش رویم هست اما نمی دونم چرا نصف شب از هول درس و "اسی" و ... از خوب بیدار میشم و تا خوبم نمی بره. دیشب که تو را هم بی خواب کرده بودم.

سه شنبه شب هست. تازه بعد از یک روز طولانی در دانشگاه برگشته ام خانه و تو هم تازه از کتابخانه برگشته ای و الان داری دوش میگیری. دیروز تو رفتی کتابخانه و من رفتم اول کتابهایی که باید پس می دادم را بردم "ربارتس" و بعدش هم رفتم کتابخانه ی دانشکده ی "ویکتوریا" در دانشگاه تو که به اشتباه یکی از کتابهایی را که شنبه پس داده بودم ثبت نکرده بود و دوباره رفتم و پیدایش کردم و بهشون دادم و گفتم این بار چندم هست که داره این داستان تکرار میشه و بهتره فکری برای سیستم شون بکنن. بعدش رفتم تا آنتی بیوتیکم را تمدید کنم که بهم گفتند چون رویش نوشته قابل تمدید نیست باید برم همان مرکزی که ازشون خریده ام. رفتم آنجا و آنجا هم گفتند قابل تمدید نیست مگر اینکه بخواهی دوباره دکتر را ببینی که قیدش را زدم و تا برگشتم پیش تو که درس بخوانم ساعت شده بود 3 بعد از ظهر. تا هشت نشستیم و درس خواندیم و بعد از اینکه برگشتیم خانه تو با تمام خستگی که داشتی نشستی و فرمهای TA من را پر کردی تا زودتر تمام شود. امرزو هم من بعد از کلاسم اول برای دعوتنامه های کنفرانس رفتم تا با آنا نامه ها را مرتب و درست کنیم و بعدش هم فرمهای سال آینده ی TA را بردم دپارتمانهای مختلف تحویل دادم. گویا بچه ها مجموعا به یکی دو تا گروه بیشتر فرم نمی دهند اما من پنج تا گروه را با درسهایی که فکر می کردم از پسشون بر میام انتخاب کردم و خلاصه تا بردم از این سر دانشگاه به آن سر خیلی وقت گرفت.

تو هم که بعد از کلاس امروزت رفتی و توصیه نامه ی "کینگستون" را برای آپلیکیشن دانشگاه یورک گرفتی - بعد از دو هفته جواب ندادن و سر دواندن این هم شد داستان کترین در اینجا- و بعدش هم در کتابخانه ی "کلی" نشستی سر درسهایت. با مامان و بابات در تهران حرف زدی و گویا آنها گفته اند که احتمالا برای بهار میان و الان داشتیم با هم حرف میزدیم که باید باهاشون هماهنگ کنیم که قبل از امتحاناتمون نیایند که هم ما بتوانیم درسهامون را بخوانیم و هم آنها معذب نشوند. احتمالا برای "آوریل" خواهند آمد. من و تو هم از نیمه ی مارچ تا نیمه ی آوریل درگیر درس و مقاله نوشتن و امتحانات میشیم.

بعدش می مونه بهار و تابستان که باید هر دو به شدت کار کنیم تا خرجمون را دربیاریم تا سال آتی درسی و TA و OSAP. فکر می کنم تابستان هم باید بزنیم برای جابجا شدن چون خرجمون اینجا خیلی زیاده و نمونه اش همین داستان کار کردن تمام وقت در تابستان برای پوشش هزینه ی زندگی.

حالا تا آن موقع! الان باید به درسها فکر کنیم و بس.

هیچ نظری موجود نیست: