۱۳۸۹ دی ۲۹, چهارشنبه

پرتغال


تازه از دکتر برگشته ایم. بلاخره کار به آنتی بیوتیک کشید و از آنجایی که در استرالیا دچار آسم هم شده ام یک اسپری آسم هم فعلا باید بزنم. دیشب تا صبح نه خودم از شدت سرفه درست خوابیدم و نه گذاشتم تو بخوابی. خواب بودیم که با سرفه های شدید بیدار شدیم و خلاصه ادامه پیدا کرد تا امروز صبح و حالا هم از شدت سینه درد خیلی بد حالم.

دیروز صبح هم با توجه به اینکه شب قبلش درس نخوانده بودم و حالت سرفه هم داشتم ساعت 5 صبح بیدار شدم و نشستم کمی درس خواندم. تو هم که دو سه روزی هست معده ات اذیت می کنه خیلی حال خوشی نداری. خلاصه که داستان همان ادامه ی کسالت قبلی است. دیروز هم تو و هم من کلاس داشتیم. بعد از کلاس هم که من با آنا باید برای کنفرانس سالن رزرو می کردیم. تا بر گشتم خانه و نهار خوردیم دیگه هوا داشت تاریک میشد. تو بکوب داری درس می خوانی و البته به درستی هم میگی که نمیرسی درسهایت را تمام کنی. اما خدا را شکر ترم را خوب شروع کردی و یکی از دلایلش هم نمرات خوبیه که گرفتی و بهت اعتماد به نفس داده که داری درست میری جلو. من اما هنوز نه تنها درس خواندن را شروع نکرده ام که هنوز هم نتوانسته ام بین کلاس روز جمعه که رسالاتی از کانت، فیخته، شلینگ، هایدگر، هابرماس و ژیژک هست با کلاس ویلسون در روز جمعه که مارکس هست انتخاب کنم. البته اتفاقی متوجه شدم که ویلسون خیلی فعال و پرکار هست و بیچاره برخلاف چیزی که پشت سرش میگن - استاد تک کتابی- بیش از ده جلد کتاب نوشته و نزدیک به 40 تا "بوک چپتر" هم داره. به هر حال به نظرم کلاس جمعه با ویلسون خیلی خسته کننده هست اما به کار من نزدیکتره.

امروز جلسه ی معارفه ی "اتیک سنتر" در دانشگاه شما بود و تو هم که به عنوان عضو جدید از کل گروهتان اتنخاب شده بودی رفتی. گویا 18 نفر را انتخاب کرده اند که بهترین های گروه هستند و به جمع اعضای قبلی با حضور استادان و ... اضافه می شوید. این گروهی هست که اصطلاحا آینده سازان دانشگاه هستند و تو هم جزو یکی از آنهایی و به همین دلیل هم من خیلی بهت بیشتر از قبل افتخار می کنم. مطمئنم که آینده ی کاری و درسی خوبی خواهی داشت اگر که نظم و سلامتی را فراموش نکنیم. عضو پنل شدن هم در رزومه و هم در آینده ی کاریت خیلی تاثیر داره. باید دور هم هر ماه جمع بشید و درباره ی پروژه هاتون حرف بزنید و کنفرانس برگزار کنید و خلاصه بهترین امکان برای ایجاد و شناخت "نت ورک" آکادمیک هست. باب هم بهت درباره ی این سنتر و اهمیتش گفته بود. خلاصه که خیلی مبارک هر دومون باشه.

دیروز بهم خبر دادی که در مهمترین کنفرانس فلسفه ی سیاسی سال در دنیا برگه ی مشترکمون - که در واقع کار تو هست- انتخاب شده و ژوئن در پرتغال با دانکن و سیمون و احتمالا باب خواهیم بود که آنها هم در آنجا مقالات شون را ارائه می کنند. عکسهای شهر Coimbra را که دیدیم خیلی زیبا بود. یکی از قدیمیترین دانشگاه های دنیا را داره که ما هم آنجا باید بریم. سال 1290 ساخته شده و بسیار زیبا به نظر میرسه. خیلی خبر خوبی بود که قبل از کلاس بهم دادی. امیدوارم به لحاظ مالی بتونیم هزینه هایش را جور کنیم و بریم که هم فال هست و هم تماشا و مهمتر از همه برای پروسه ی درسی و کاری مون خیلی اهمیت داره.

من هم نمره ی درس هگل را از دیوید گرفتم که A هست. نمره ی خوبیه. شاید برای اینکه از درس دیوید باشه عالی به نظر بیاد. اما کاری که تو داری می کنی به مراتب مهمتر و سختتر از منه که هم پس زمینه ی این رشته ها را دارم و هم فشار کمتری به لحاظ انتخاب واحد و این جور چیزها بهم میاد. دوست دارم که تو بتونی از دانشگاه خودت پذیرش بگیری و من هم اگر قسمت باشه شاید بهتر این باشه که بیام دانشگاه تو. نمی دانم. یوک خوب جاییه اما شاید تورنتو برایم راضی کننده تر باشه. از نظر فیلد درسی مسلما یورک با توجه به سنت و درسهای ارائه کننده اش به مراتب بهتره. اما تورنتو احتمالا از هر نظر دیگه ای بر یورک ترجیح داره. البته خیلی خوب شد و در واقع عالی شد که اولش یورک آمدم. هم از نظر مالی خیلی به نفع مون شد و هم از نظر بیمه و اینجور چیزها. همین الان نسخه ام 60 دلار شد که بابت بیمه بودم تنها 6 دلار پرداخت کردم.

اما می دونی این همه چیز نیست. شاید بهتر باشه جایی برم که بابت پرش بالاتر به خودم بیشتر فشار بیارم. ضمن اینکه هنوز از تمام ظرفیتهای موجود در خودم و محیط اطرف و دانشگاهم استفاده نکرده ام و شاید مثل همیشه هم کاملا در این کار موفق نباشم اما به هر حال فکرم بیشتر به سمت دانشگاه تورنتو هست. تا ببینیم قسمت چی میشه.

البته اگر اصل را فراموش نکنم و نباید هم بکنم باید مثل همیشه اعتراف کنم که بسیار از موقعیتی که داریم و دارم لذت می برم و مهم هم همینه. زندگی چیزی جز در راه بودن نیست و مهم اینه که از این در مسیر بودن و از خود مسیر لذت ببریم. خدا را شکر که برای من و ما اینطور هست.

هیچ نظری موجود نیست: