۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

گلدن گلوب


یکشنبه شب هست. الان برنامه ی "گلدن گلوب" را دیدیم و باید بریم بخوابیم برای فردا که من صبح کلاس دارم و نتونستم درسم را کامل بخوانم. سرفه هایم زیاده و باعث سر دردم میشه تو هم امروز را سر درد داشتی اما هر دو کمی درس خواندیم و از این جهت بد نبود. من کانت و تو ارسطو می خوانیم این روزها.

امروز هیچ کار بخصوصی نکردیم جز تمیز کاری خانه و کمی هم درس خواندن. دیروز اما تمام روز را تو آشپزی کردی برای شب که مهمان داشتیم و البته این چند روز اول هفته که کمی بابت غذا خیالت راحت باشه.

دیشب فرشید و پگاه آمدند و تا دیر وقت دور هم بودیم. بد نبود. البته فرشید همچنان همان آدم سطحی در مسایلی است که خیلی هم ادعا می کنه مثل سیاست و جامعه و چرخ روزگار و کاملا هم بدتر شده به نظرم. پگاه دختر بسیار معقولتری به نظر میاد و هر دو در مجموع بچه های خوبی هستند. اما همانطور که تو بارها و بارها به من تذکر دادی این "میشن" و وظیفه ی من نیست که مثلا اگر کسی کاملا احمقانه زن ستیز و یا پرت وپلا گو هست اصلاحش کنم. البته نباید از خوبی ها و نکات مثبت آدمها گذشت تنها به دلیل اینکه کلا تو باغ نیستند. اما باید به قول تو آدم بابت هر مسئله ای به اندازه ی خودش وقت و انرژی بگذاره و بخصوص یادش باشه خودش هم پر از ایراد و عیبه بخصوص از نظر همان دیگران که منطقشون با تو فرق داره.

به هر حال شب خوبی بود. البته یکجایی بطور خیلی اتفاقی از دهن فرشید چیزی پرید که دنبالش را هم نگرفت و ادامه ی جواب من را هم نداد. گفت با صحبتی که با دکتر کرده بوده - سالها پیش قبل از اینکه با مرجان ازدواج کنند و بیان اینجا بعد از فوت خاله اقدس- و خاله خدا بیامرز را قرصی کرده بوده تا راحتتر زندگی کنه! نمی دونم اما به نظرم میشه فهمید که چرا رفتار این دوتا در زمان فوت خاله آن قدر که همه میگویند عجیب و بد بود و بخصوص اینکه مطمئنم دکتر مورد نظرش هم یا خود مرجان بوده یا کسی مثل اون. به هر حال خدا همه ی رفتگان را بیامرزه.

به قول مجری امشب برنامه ی گلدن گلوب از خدا متشکرم که من را "آیتیست" کرد.

هیچ نظری موجود نیست: