۱۳۸۹ خرداد ۱۶, یکشنبه

جمع آوری


دوشنبه 7 ژوئن ساعت 8 و خورده ای صبح هست. بعد از اینکه هر دو دوش گرفتیم و صبحانه خوردیم و کمی در خانه نشستیم تا در این هوای سرد خشک بشیم و سرما نخوریم آمدیم دانشگاه. تو رفتی سر کارت و من هم آمده ام PGARC. به احتمال فراوان این آخرین ماهی هست که به PGARC دانشگاه سیدنی خواهم آمد.

شنبه شب دوتایی باهم دیگه بطری شراب سفید "4 سیستر" مون را برداشتیم و رفتیم "ایتالین بول" جشن دو نفری مون را بگیریم. غذای من خیلی تعریفی نداشت اما به هر دو مون خیلی خوش گذشت. کلی خندیدیم و شوخی کردیم. بعدش هم کاملا گرم و سرمست از فرانکلین خرید کردیم و برگشتیم خانه و نشستیم فیلم آخرین رقاص مائو را دیدیم که فیلم معمولی بود.

شب قبل از خواب من نگاهی به لیست واحدهای دانشگاه یورک انداختم و دیدم که آنقدر واحد دلخواه برای من هست که کارم برای انتخاب چندتا واحد در میان آنها خیلی سخت خواهد بود.

یکشنبه صبح بعد از اینکه با مادر حرف زدیم برای صبحانه رفتیم دندی و لیست واحدهایم را بردیم و دوتایی با هم از میانشان انتخاب کردیم. تنوع در واحدها خیلی زیاده و به قول تو هر سلیقه ای را راضی می کنه. بلاخره تصمیم گرفتم با اینکه شاید خیلی برای ادامه تحصیل در مقطع دکترای علوم سیاسی مناسب نباشه تمام درسهایم را درباره ی کانت و روشنگری، هگل و مکتب فرانکفورت، ژیژک و گرامشی بردارم. و این البته به غیر از چند درسی خواهد بود که تماما به مارکس و آثارش بر می گرده. این طور که از حالا معلومه برای سال آتی و آینده حداقل سه روز در هفته باید دانشگاه برم.
واحدهای تو هم تا آخر ماه قراره که معرفی بشه و قرار شد چندتا از سمینارهای تو را هم من بیام.

بعد از صبحانه تو برگشتی خانه و من رفتم برادوی فیلم را پس دادم و برگشتم خانه تا با هم شروع به جمع آوری وسایل و اسباب و اثاثیه مون بکنیم. تو بعد از چند ماه هوس خورش بادمجان کرده بودی و عجب خورشی هم درست کردی. قبل و بعد از نهار تا ساعت 10 شب من کار کتابها و خرده ریزها را تمام کردم و تو هم همت کردی و بخشی از لباس را جمع کردی. تا اینجا نزدیک به دو تا چمدان لباس نو و تقریبا نو برای خیریه کنار گذاشته ایم و یک چمدان را هم اختصاص دادی برای لباسهایی که می بریم دبی تا به مامانت بدی تا خودش به کسانی که لازم می دونه بده.

خلاصه که لباس و اثاثیه ی خاصی نمی بریم. هر چه هست کتاب و کاغذ خواهد بود. ضمن اینکه من تقریبا تمام مقالات انگلیسی و تمام ریدرها و جزوات را برای رضا گذاشته ام که اگر خواست در این مدتی که خودش و ستایش قراره زبان بخونند نگاهی هم به متون اصلی بندازه.

خب! اول هفته هست و این هفته داستان تصحیح برگه ها بخصوص برای من شروع میشه. تو حدود 25 برگه داری و من 100 تا. جمعه قراره به دفتر دانکن - پرفسور ایویسن- بریم برای خداحافظی. جام جهانی هم از جمعه شروع میشه. ضمن اینکه سالگرد انتخابات ایران هم هست و من با اینکه بعید می دونم بتونم چیز دیگه ای غیر از اینکه شنبه نوشتم بنویسم اما باید سعی کنم وقتی پیدا کنم تا هر چه بیشتر از فرصت استفاده کنم و یادآوری یکسال گذشته را بجا آورم.

هیچ نظری موجود نیست: