۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

چمدان قرضی


ساعت ۹ شب هست و تو هنوز نرسیده ای خانه. بعد از کار رفتی کاستکو تا برای مامانت و جهانگیر و ... خرید کنی و بعدش هم خانه ی نسیم تا چمدان کابینی اش را قرض کنی برای سفرت به ایران که با سلامتی و با دل خوش قرار است جمعه شب به امید خدا بروی و یکشنبه ی بعدش برگردی. امیدوارم سفری راحت و بی دغدغه باشد و مادربزرگت هم با دیدن تو حالش خیلی بهتر شود. خصوصا هر دو نگرانیم که نکند خدای ناکرده مریض شوی بابت آلودگی هوا و البته خستگی و فشار سفر کوتاهی که پیش رو داری. اما دیدن برادر بعد از سه سال و مامان و بابا بعد از دو سال و مادربزرگ بعد از ۷ سال حتما خستگی را از تن آدم در می کند به شرط آنکه حال مادربزرگت هم رو به راه شود.

دیروز اول هفته بود و رفتم تا مثلا درست درس خواندن را آغاز کنم که بازیگوشی کنان وقت را تلف کردم و بعد هم زود از کتابخانه بلند شدم و بعد از یک کرما به خانه آمدم و هیچ جز اتلاف وقت. امروز حتی زحمت کتابخانه رفتن را هم به خودم ندادم. کمی تلفنی با رسول حرف زدم این دو روز که حال و احوالی نداشت خصوصا دیروز که طبیعی هم بود. بابت شروع شدن دوران درمان پوا دوباره باید هفته ای سه مرتبه اشعه بگیرد و قرص بخورد و خلاصه روز از نو. امروز البته بهتر بود و نزدیک به دو ساعتی با هم گپ زدیم. اتفاقا کمی پیشتر مقاله ای که از اباذری شنیده بودم در این شماره ی مهرنامه در پاسخ و نقد به اقتصاددانان بازار آزاد نوشته و قرار بود داود برایم اسکن کند و البته حتما در هزاره ی پنجم هجری روزی به دستم خواهد رسید- واقعا باور ندارم حتی در شش هزار سال نوری دیگه هم داود بلاخره چنین کاری را بکند- روی اینترنت پیدا کردم و برای رسول هم فرستادم که احتمالا پروژه ی فردا خواهد بود.

البته فردا بعد از ظهر به عنوان سخنران مدعو باید در دانشکده ی ادبیات و ارتباطات سخنرانی کنم. قرار است نیم ساعت حرف بزنم و نیم ساعتی هم پرسش و پاسخ خواهد بود. هنوز هیچ کاری برایش نکردم اما احتمالا چند محور را انتخاب می کنم و شاید هم چند اسلاید. خیلی بهش فکر نکرده بودم اما حالا که مرور می کنم می بینم که بهتر است موضوع را جدیتر بگیرم و چیز درخوری برای مخاطبان داشته باشم.

از پنج شنبه اما قرار شده که ساعت درون را راه بندازم و به امید خدا تو که رفتی و برگشتی حسابی به کار افتاده باشه و کمتر از همیشه شرمنده ی تو و خودم و موقعیتم باشم با این همه بطالتی که تا کنون به خرج داده ام.

 

هیچ نظری موجود نیست: