۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۹, جمعه

۷۲۱



جمعه پیش از ظهر هست. تو داری دوش میگیری و من هم بعد از دو سه روز گفتم اینجا پستی بگذارم و بنویسم که هیچ کار مفیدی نکرده ام و حتی کلاس آلمانی چهارشنبه را هم نرفتم. اما می خواهم چیز دیگه ای هم بنویسم اینکه دوست دارم و نیاز دارم خودم را درست کنم و مسیر احمقانه و بطالت آور این ایام را عوض کنم.


دیروز تو یک مصاحبه ی تلفنی برای کار داشتی که مصاحبه ی خوبی بود و هفته ی آینده مصاحبه ی دوم را خواهی داشت. امیدواریم این کار را بگیری چون هم به زمینه ی تخصصی تو نزدیکتره و هم دیگه وقتش هست.


امروز با دوست دوران راهنمایی خود و سمیه که از نیویورک آمده برای چای عصر اطراف دانشگاه تورنتو قرار داری تا بعدش هم دانشگاه را بهش نشان بدهی که دوست داره ببینه. من هم ظهر وقت دکتر دندانپزشک دارم تا ببینم بلاخره چه کاری برای این بریج میکنه. یادته چهار سال پیش که یک سفر کوتاه رفتیم ایران چه به سر دهان و دندانهای من آورد آن دکتر احمق. حالا داریم میریم برای دور دوم. البته مطمئنا اینجا اوضاع باید فرق کنه.


دیروز یک جدول نصفه و نیمه برای نمره دادن هفتگی به خودم تعریف کردم و تو هم کمک کردی و بهتر شد. باید عملیاتی اش کنم.


دیشب فیلمی دیدیم به اسم My last day without you که تعریفی نداشت. 


مهمترین خبر این روزها درگذشت کارلوس فوئنتس بود که به هر حال در زمره ی نویسندگان آشنا و مورد علاقه ی من بود. 


راستی این پست که ۷۲۱ را پشت سر خواهد گذاشت امید به این داره که اتفاقات خوب و درست با رفتار دقیقتر و عملکرد بهتر من شکل بگیره. درس، آلمانی، ورزش و تفریح و عشق و نشاط.

هیچ نظری موجود نیست: