۱۳۹۱ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

منطق سیدی



دیروز کلاس آلمانی نرفتم. یعنی رفتم و به هانا معلمی که دو هفته جای یادویگا که رفته مونیخ آمده گفتم که حالم برای کلاس خوب نیست و بجاش رفتم سلمانی و آمدم خانه.


اما صبح با هم اول رفتیم بانک و پست تا هم چک مرجان را بخوابانیم و هم تو فرم اوسپ خودت را بفرستی و بعدش هم رفتیم لابلاس تا پرتغال بگیریم و با ماشین بیاریم خانه و بعد من برم و ماشین را پس بدم. حدود ۶۰۰ کیلومتر با ماشین در ویکند رفته بودیم. ماشین خوبی بود و ویکند بهتری.


بعد از اینکه ماشین را پس دادم رفتم بی ام وی و اتفاقا حدود ۱۰۰ دلار از پولی که از مرجان گرفته بودم را کتاب خریدم. وای بر من که اینقدر بی فکرم. اما واقعا کتابهای خوبی خریدم. بعدش آمدم خانه و بعد از نهار رفتم کلاس و گفتم نمیام داخل و خلاصه آن شد که گفتم.


تو هم که دیروز بعد از اینکه من رفتم بانک چون جای پارک نداشتیم رانندگی کردی تا من آمدم بیرون و رفتیم لابلاس. البته برای تو که دو سالی هست که گواهی نامه ات باطل شده و سالها رانندگی کرده ای مشکلی نبود اما نباید قانونا پشت ماشین تنها با این گواهی نامه بشینی تا سال آینده.


تو هم دیروز عصر رفتی ورزش و خلاصه امروز که الان سر ظهر هست داریم میریم بانک و پست دوباره برای کارهای اوسپ من. عصر هم تو کلاس فرانسه داری. دیروز به مادر و مامانم زنگ زدم. الان چند روزی هست که پشت هم بهشون زنگ میزنم و البته پشت هم، هم به غلط کردن میفتم که عجب کاری کردم. از بس که دایم نق و غر میزنند و دایم گلایه دارند. سهم مادر بیشتره اما مسائل مامانم هم کم نیستند. خلاصه که واقعا چه کار راحتی بابک و امیرحسین برای خودشان انتخاب کرده اند. ماهی دو ماهی یکبار زنگ میزنند چند دقیقه و همین. امیر که پول می خواد و بابک هم میگه مهدیس نیست و الان مشتری آمدم بعدا زنگ میزنم. جالب اینکه خیلی هم قرب بیشتر دارند. عجب منطق *سیدی* داره دنیا.


اما روز خوبی است و من هم اگه خدا بخواد و تقدیر مدد کنه و ابر و ماه و جبر تاریخ اجازه بدهند و از همه ی اینها مهمتر ماتحتم بهش بر نخوره می خواهم کمی آلمانی بخوانم و از فردا هم شروع به درس خواندن کنم که اوضاع شوخی شوخی داره حسابی پس میفته.


امروز با آیدین هم در ایران حرف زدیم و بهش بابت فوت پدرش تسلیت گفتیم. حالش بد نبود و گفت دو هفته ی دیگه بر میگرده. خواست که ببینم برایش می توانم کاری در دانشگاه در طول تابستان پیدا کنم. گفت که می دانم که شرایط پیدا کردن کار خیلی سخته اما باید فکری بابت تابستانش بکنه.

هیچ نظری موجود نیست: