۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

OGS


وقتی عدد ۲۱ را قبول دارم اینطوری میشه که میگم. دیروز ۲۱ می بود و اولین روز رسمی و کاری من جدا از تدریس در کانادا. روز بدی نبود و اتفاقا بیشتر از سایر اوقات وقت کردم که درس بخوانم اما وقتی برای یک سئوال رفتم دفتر جودیت بهم گفت که جواب اسکالرشیپ OGS آمده و نامه ی پذیرش و قبولی من را داد دستم. با اینکه برای خودش و JJ واضح هست که با وجود بمباردیر که برای اولین بار در دپارتمان ما کسی آن را گرفته OGS جایگاهی نداره اما برای خودم یادآور روزهایی بود که برای شرک اقدام می کردم و با هم می گفتیم اگر امسال OGS بگیرم خیلی خوب میشه. خدا را شکر و واقعا که به قول تو هنوز درست و حسابی جشن و خوشحالی اش را با هم برگزار نکرده ایم.

دیروز تو هم تمام روز درگیر برگزاری مهمانی AGM برای شرکت بودی و با اینکه صبح ساعت ۸ با هم از در رفتیم بیرون و من ۶ و نیم برگشتم تو تا ۸ و نیم هنوز سر کار بودی و وقتی که برگشتی دیگه نای حرف زدن هم نداشتی. اما گفتی که مهمانی و کارهای آن خوب جلو رفت و کلا راضی بودی.

دوشنبه هم که آخرین روز لانگ ویکند بود با اینکه من عطسه و حساسیت فصلی ام عود کرده بود اما به اصرار خودم برای صبحانه دو تایی رفتیم درک هتل و اتفاقا بیرون هم نشستیم و بعد هم کلی پیاده روی کردیم و در پارک ترینیتی بلوود که تو همیشه دوست داشتی قدمی زدیم و با ایران تلفنی حرف زدیم که خلاصه تقویم مامانت را برای سفر به اینجا برایش تنظیم کردم و دو عوض اون هم قرار شد برایم شماره ی جدید اندیشه پویا را بگیره و برسونه دست علی تا برایم بیاره و با بابات حرف زدیم که بیچاره کلا نای حرف زدن نداشت و خیلی روحیه و اعصابش بهم ریخته بود و حرف از انتخابات زد و امروز هم که خبر رد صلاحیت ها آمد و در واقع شروع دور تازه ای در حکومت اسلامی که روز به روز به زوال خودش نزدیکتر میشه- چه با این رد صلاحیت شده ها و چه حالا بدون آنها که جریانش تسریع خواهد شد. خلاصه که از حال و بالی نداشتند و خیلی گرفتار معیشت و گره های کور روزمره زندگی شده اند.

امروز چهارشنبه اما، تو که هنوز بیدار نشدی و البته ساعت هم تازه از ۶ صبح گذشته. من که دوباره بد خوابیدم تا صبح بلند شدم تا به کارهایم برسم. نسخه ی اول MRP را تمام کردم و بعد از تغییرات گرامری که مگان بهش داده بود دیروز در دانشگاه پرینت گرفتم و امروز صبح قراره ببرم برای اشر و اون هم لطف می کنه و پیش از اینکه دقیق و موشکافانه بخواندش قراره برای JJ ایمیل بزنه و اعلام رضایت کنه تا من بتوانم درسی که می خواهم را برای تابستان با تری بگیرم. البته راستش را بخواهی خیلی هم مطمئن نیستم که با تری درس بگیرم. آدم خوبیه اما خیلی تسلط به موضوع نداره برای همین تصمیم گرفته ام کار خودم را سختتر کنم اما بیشتر در حوزه ی وبر بخوانم و بنویسم که حوزه ی تخصصی اوست بجای اینکه روی مثلا مارکوزه کار کنم. به هر حال در شرح درس نوشتم که قصد دارم روی ریشه های وبری نظریه ی انتقادی کار کنم و احتمالا علاوه بر وقتی که ندارم و باید پیدا کنم و بگذارم برای خواندن وبر باید برای هابرماس هم جایی در نظر بگیرم. اینطوری لااقل اگر مشتی درس درست و حسابی که بلد نیست بدهد و البته اروپا هم خواهد بود و نمی تواند درسی بدهد کامنت های مناسب تری خواهد داد.

تو هم که به سلامتی میری سر کار و من هم بعد از اینکه از تحویل MRP برگشتم باید بشینم و بقیه ی کتاب Pinkard به اسم Hegel's Dialectic را بخوانم. باید آلمانی را هم که مدتی است تعطیل شده دوباره شروع کنم و البته کمی هم روی متن سخنرانیم برای اپلیکنت های سال آینده ی شرک و OGS کار کنم. دیروز جودیت ازم خواست که اجازه دهم تا پروپوزالم در دفترچه ی راهنمای امسال چاپ بشه تا بچه ها برای سالهای پیش رو نمونه ی جدید و تنها پروپوزال برنده ی بمباردیر را هم داشته باشند.


 

هیچ نظری موجود نیست: