۱۳۹۰ اسفند ۲۳, سه‌شنبه

شلوغ



خب بعد از مدتی که صبحها کمی بیشتر می خوابیدم از امروز که سه شنبه صبح هست دوباره ساعت ۴ بیدار شده ام که کمی درس بخوانم تا قبل از کلاس رفتن. دیشب هر دو تا صبح ده بار بیدار شدیم و خوب نخوابیدیم. 


دیروز دوشنبه روز شلوغی بخصوص برای من بود. صبح زود رفتم دانشگاه تا مقاله ی آدورنو را پرینت بگیرم و به آشر بدم که آشر نیامد. بعد هم که ساعت ۱۰ و نیم با گمل جلسه داشتم تا برای رفتن به مرحله ی دکترا با هم حرف بزنیم که تا آمد ساعت نزدیک ۱۱ و نیم بود. بلافاصله رفتم سر کلاس مارکس تا ساعت دو و نیم و بعدش هم بی خیال لکچر دیوید شدم و رفتم تکلیف آلمانی ام را انجام دادم- که این ترم واقعا بد و نامنظم درسهایش را خوانده ام- و تا تو از توتوریال آمدی- من که در صف اتوبوس بودم تا نوبت بگیرم- رفتیم سمت مرکز شهر. تو که در ایستگاه موزه پیاده شدی تا بری خانه و من هم تا ایستگاه سنت آندرو می رفتم برای رسیدن به گوته.

خیلی خسته بودم و خلاصه صبحی که از ساعت ۸ زده بودم بیرون تا ساعت ۹ شب که رسیدم خانه طول کشیده بود. لویناس هم که درست نخوانده ام. تو هم به کارهای برندا رسیدی و البته هنوز هم تمام نشده و مقاله ی پی یر را که ویکند دوباره رویش کار کرده بودی برایش فرستادی که حسابی مشعوف از نتیجه شده و رفته بودی ورزش.

امروز بعد از اینکه من برم دانشگاه تو هم ساعت ۱۰ با بانا قرار داری تا بلیطهای پاریس را بخرید- واقعا که چه محبتی دارند می کنند- و بعدش هم می خواهی بری آرایشگاهی که پگاه کار می کنه و عصر هم که کلاس فرانسه داری. شب هم که قراره با هم بریم فیلم مستند ببینیم. من باید بشینم و برای مقاله ی مارکس شروع به مطالعه کنم که تمام وقتم را در این ده روز گذشته از دست داده ام و بعد از کلاس بر می گردم تا استارت این کار را بزنم.

راستی ستایش هم برامون پیغام داده که به سلامتی دوباره از طریق دنی موفق شده برای فوق اسکالرشیپ بگیره و دوباره تشکر کرده که این به لطف شما میسر شده. اتفاقا هر دو برایش جواب زده ایم که این استحقاق خودت بوده و امیدواریم که تو هم بتونی بعدا بانی خیر برای دیگری بشی.

اوضاع مالی خرابه اما نفری یک چک از کیوپی برامون رسیده که بخشی از برزری هست که گرفته ایم. نفری ۳۵۰ دلار که خودش در حال حاضر خیلی کمک محسوب میشه.
 

هیچ نظری موجود نیست: