۱۳۹۰ اسفند ۱۷, چهارشنبه

پیانو



امروز پیانوی تو آمد. هم زیباست و به  خانه روح داده و هم با نوای دلنشینش روزها و شبهای به یاد ماندنی برای ما خواهد ساخت. تو خانه بودی که پیش از ظهر پیانو را آوردند و من هم رفته بودم برای تصحیح مقاله ی آدورنو برم کتابخانه که سر از کرما در آوردم و بعد از اینکه بهم گفتی پیانو را آورده اند برگشتم خانه. یک ساعتی طول کشید تا بلاخره بهترین حالت چینش وسایل را در خانه ی کوچک مان پیدا کنیم و بعدش هم تو باید می رفتی دانشگاه.

تو که رفتی ادامه ی کار مقاله را انجام دادم اما آنقدر کار داره که بعید می دانم حتی فردا هم تمام بشه. عصر رفتم گوته و وقتی برگشتم تو داشتی نتهایی که پرینت گرفته بودی را تمرین می کردی. در گوته هم اتفاق جالبی که افتاد این بود که برای فردا شب که کنسرتی از یک خواننده ی اپرای آلمانی در کرنر هال شهر هست یک بلیط دو نفره بنا به قرعه برای یکی از دانشجوهای قرار بود قرعه کشی بشه که من برنده شدم و فردا شب با هم بعد از کلاس فرانسه ی تو میریم به این برنامه که ساعت ۸ هست: Max Raabe und Palast Orchester  

 بعد از اینکه از گوته برگشتم به مادر زنگ زدیم که خوب بود و بعد با مامانم حرف زدیم و باهاش برای تاریخ بلیط هواپیما هماهنگ کردیم. با توجه به بهترین گزینه هایی که تو پیدا کردی قرار شد به سلامتی جمعه ۶ آوریل تا سه شنبه ۲۴ بیاد پیشمون. تو که کلی جای دیدنی و زیبا اطراف تورنتو پیدا کرده ای با قیمتهای مناسب برای آن زمان که سه نفری بریم و کمی بخصوص مامانم استراحت کنه.



هیچ نظری موجود نیست: