۱۳۹۰ اسفند ۱۱, پنجشنبه

رسول خوش خبر



بهترین اتفاق ممکن افتاد: رسول ویزای فرانسه گرفت در حالی که اعتبار پاسپورتش تا چند روز دیگه تمام میشه و احتمالا بدون پاس به فرانسه خواهد رفت. نمی دانم از خوشحالی باید چه کار کنم. بال و پر درآوردیم. به تو که موزه هستی زنگ زدم- کاری که قاعدتا نباید بکنم چون تو پشت میز ورودی موزه هستی و نباید جز با مراجعین با کسی دیگر حرف بزنی- و تو که از خوشحالی نمی تونستی جیغ بکشی داشت گریه ات میگرفت.


بلافاصله با رسول اسکایپ صوتی کردم و گفتم اینه اون داستانی که میگن به مو میرسه اما پاره نمیشه و البته ماتحت همه را پاره می کنه.


واقعا روز و ماه و این ایاممان را به قول تو ساخت. دائم می گفت ببخشید از اینکه این مدت شما را هم اینقدر درگیر و ناراحت کردم. واقعا مثل برادر برایم عزیز و صد البته از برادرانم بهم نزدیکتر هست. گفت که تنها سه چهار نفر هستند که از جریان بیماریش خبر دارند و در جریان کار رفتنش با جزئیات بوده اند و البته هیچ کس مثل ما برایش نگران نبوده و خودش کاملا این را درک میکرده. وای خیلی خوشحالم خیلی.




خب! روحیه و حالم کاملا عوض شد. چون بعد از گذاشتن پست صبح متوجه شدم که بانک اسکوشا با اشتباهی که دوباره و البته سه باره کرده نزدیک به ۵۰ دلارمان را بی جهت کم کرده چون دانشجویی نبوده حسابمان. چیزی که بارها رفته ایم و مدرک برده ایم و گفته اند درست شد و دیگه تکرار نمیشه. خلاصه بعد از یک ساعت وقت و با ده نفر کلنجار رفتن بلاخره درستش کردم و از آنجا رفتم کرما بجای صبحانه در ساعت ۱۲ قهوه خوردم و یک سر ایندیگو رفتم تا نمایشنامه ی کورمک مک کارتی به اسم The Sunset Limited را بگیرم. چون بعد از اینکه دیدم فیلمی با بازی و کارگردانی تامی لی جونز از روی این کار ساخته شده بهت پیشنهاد دادم که متن را اول بخوانیم و بعد این را ببینیم. خلاصه گرفتم و در راه برگشت بودم که آریا بهم زنگ زد که سه شنبه ی بعد ساعت ۱ باهم قرار داریم تا بریم برای امتحان رانندگی.


رسیدم خانه که بشینم سر درس که دیدم رسول جواب پیغامم را داده که خلاصه شد. چقدر روز و روحیه و حالم و حالمون عوض شد. خدا را شکر! هزاران مرتبه.  امیدوارم دوران سختی و فشار و ناراحتی نه تنها برای رسول که برای همه ی آدمهای شریف که بخصوص اینقدر به فکر رعایت انسان و آزادی و آزادمنشی هستند روز به روز کمتر و کمتر بشه و البته در کنار همه رسول بخصوص.


 

هیچ نظری موجود نیست: