۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

پرکاری تو و تک کاری من



این چند روز من در یک جمله خلاصه میشه. از ساعت ۸ و نیم در کلی نشستن و نوشتن تا آخر شب. اما تو برخلاف من کارهای متفاوتی داشتی. از پنج شنبه شروع می کنم که تو صبح زود رفتی به دیدن دوباره ی مژگان تا رزومه ات را بهش بدی و اون هم ببره برای دوستش که نماینده ی پارلمان اینجاست. خیلی از روزمه ات تعریف کرده بود و البته جند نکته ی کلیدی هم بهت گفته بود که باید در رزومه ات به لحاظ شکلی تغییر ایجاد کنی.


از آنجا به موزه رفتی و تا بعد از ظهر کار والنتیری و داوطلبانه ی هفتگی در موزه ات را کردی و بعد هم که کلاس فرانسه داشتی تا ساعت ۷ و نیم و یک ربع به هشت درحالی که من از کتابخانه به ایستگاه قطار موزه آمده بودم با هم دیگه در قطاری که تو بودی نشستیم و رفتیم تی اس او برای کنسرت. کنسرت خوبی بود. بخش اول کارهای Gabriel Faure بود که برای اولین بار با کارهاش آشنا میشدیم و بسیار لذت بردیم و بخش دوم یک کار اپرایی بود که کمی طولانی و به قول تو زیادی تئاتری بود و بخش آخر هم برامس بود که برامسه دیگه. کارها توسط یک رهبر جوان فرانسوی اجرا شد که هیبت و هیکلش به برادران نوحه خوان هیئت متوسلان به حضرت رقیه می خورد اما کارش عالی بود.


جمعه هم بیش از هر چیز برای من در ادامه ی کار روی مقاله ی آدورنو خلاصه شد که بخصوص تمام صبح تا ظهر معطوف نوشتن تنها یک پاراگراف درباره ی تفاوت دیالکتیک منفی با ورژن هگلی اش شد اما وقتی این پاراگراف را تمام کردم خیلی از نتیجه راضی بودم تو ظهر برایم ساندویچ آوردی و از آن طرف رفتی برای وقتی که از دانشگاه تورنتو و در قسمت راهنمایی برای نوشتن روزمه گرفته بودی مشورت بگیری که خیلی هم برایت مفید نبود چون تقریبا چیز جدیدی طرف بهت تگفته بود.

شب هم با فرشید و پگاه رفتیم رستوارن انار. تو که مدتی است بخصوص بخاطر نگرانی بابت کار پیدا کردن- که بیش از هر چیز بخاطر کار مامانت و بابات دنبالش هستی- دوباره معده ات درد و سوزش گرفته. با این حال شب بدی نبود و من با اینکه از خستگی دیگه طاقت نشستن بیشتر را روی صندلی نداشتم اما بد نبود.

بعد از صبحانه هم من میرم کتابخانه و امیدوارم امروز مقاله ام را تمام کنم. تقریبا دوبرابر آن حدی شده که باید می نوشتم. و این خیلی چیز بدی است. من نه در حرف زدن و نه در نوشتن نمی تونم کوتاه کنم و به اختصار بگم. البته حسن این یکی اینه که از توی دلش فصلی برای MRP و احتمالا یک مقاله در آینده در خواهم آورد.
  

هیچ نظری موجود نیست: