۱۳۹۰ بهمن ۲۲, شنبه

روش خطرناک



 تمام دیروز و امروز را با درد و ناراحتی در قفسه سینه و قلبم سر کردم. فکر کنم برخلاف ظاهر ماجرا آنقدر پریشب بهم فشار آمده که هنوز نتونستم خودم را روی فرم برگردونم. دیروز بعد از اینکه قسمت اول کلاس جیم را با بی حالی سر کردم در قسمت دوم بهتر بودم. تو هم که دانشگاه قرار کاری با نیل و برندا داشتی یک ساعتی بعد از من از خانه زده بودی بیرون و قرار بود که بعد از کار برگردی خانه و شامی درست کنی تا با هم شب بشینیم و فیلمی ببینیم. بعد از کلاس جیم رفتم سر توتوریال خودم و به هزار زحمت و در حالی که کاملا مشهود بود که حال ندارم کار را جلو بردم تا زودتر برگردم خانه. بهت گفته بودم که یک سر بی ام وی خواهم رفت اما دیدم با توجه به اینکه کوله ام هم سنگینه بهتره برگردم خانه. 


شب یک فیلم کمدی از بن استیلر و  ادی مورفی دیدیم که اتفاقا برای حال هر دوتایی مون خوب بود و شب را آرام گذراندیم. قبل از ۱۱ خوابیدیم و صبح هم با اینکه سر ساعت ۴ و نیم بیدار شدم پیش خودم فکر کردم بهتر کمی استراحت کنم و خلاصه یک ساعت بعد بلند شدم.


کمی آلمانی خواندم و کمی هم اینترنت بازی کردم تا تو هم بیدار شدی و گفتی برای صبحانه- با اینکه حسابی داشت برف می آمد و روی زمین هم نشسته بود- بریم کرما. خلاصه یک ساعتی در کرما نشستیم و گل گفتیم و قهوه و چای نوشیدیم و تو از آن طرف رفتی کندین تایر و من هم کتابخانه برای درس.


تا عصر هگل خواندم و یک ساعتی هم با بابک حرف زدم که بهم زنگ زده بود و پیغام گذاشته بود. درباره ی امیرحسین و اوضاع و احوالش می پرسید و اینکه نظر من راجع به وضع زندگی و روشی که انتخاب کرده چیه. خلاصه متاسفانه دوباره عصبی شدم بابت حرفهایی که با هم راجع به این بچه زدیم و هر دو نگرانش هستیم. ساعت ۷ برگشتم خانه. تو هم که از کندین تایر مجبور شده بودی برای خرید ساندویچ میکر به ایتون سنتر بری تقریبا تمام روزت را بابت تلفن با ایران و کارهای جانبی گذاشتی و البته یک خورش بسیار دلبر بادمجان هم درست کرده ای که دارم میام تا با هم به عنوان شام بخوریم و فیلم روش خطرناک که درباره ی یونگ هست و الان هم روی پرده هست را ببینیم.


وقتی برگشتم همتی کردیم و نیم ساعتی ورزش کردیم در جیم ساختمان و خلاصه همه چیز آماده ی ساختن یک شب زیبا در کنار هم هست. فردا باید با درس خواندن و آلمانی تمرین کردن و تو هم فرانسه و درس خواندن این هفته که هفته ی خوب و پرباری بود -و البته پر فشار- را تمام کنیم و خودمان را برای هفته ی پیش رو آماده.

هیچ نظری موجود نیست: