۱۳۸۸ دی ۲۷, یکشنبه

تمام کردن اولین مقاله از یک کتاب


این سومین پست امروزه. دارم میرم خونه. قراره برم شراب بگیرم و یک فیلم خوب بعد بیام خونه تا با هم جشن تمام کردن مقاله ی کتابت را بگیریم.

آره! تمامش کردی. به سلامتی. می دونستم این کار را دوباره می کنی، اما نه اینقدر آسوده. با راحت و آسانگیری کارهای سخت.

فردا را باید در خانه بمانم تا از دل بیایند و لپ تابت را درست کنند. تو سر کار خواهی رفت و من در خانه. تو کار خواهی کرد و من لابد مثال همیشه بطالت.

توصیه نامه ی دانکن را گرفتم. توصیه نامه ی پل هم رسید. امیدوارم کارگر شوند. هم برای تو و هم برای من.

باب که به تو گفته که باید از این به بعد در انتخاب مجلاتی که مقاله هایت را می خواهی چاپ کنی دقت بیشتری کنی. از نظر "فیلسوف فیلسوفان سیاست" مقاله ی قبلیت به مراتب وزین تر از مجله ی دانشگاه ملبورن بوده. خب! به سلامتی شروع کرده ای.
من هم خواهم آمد. مثل همیشه پشت سر تو.

هیچ نظری موجود نیست: