۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

انتظار اشر


با اینکه تقریبا از صبح که برف شدیدی می آمد با هم از در رفتیم بیرون: تو سر کار و من کتابخانه تا الان که برگشتم خانه و ساعت از ۵ عصر گذشته تقریبا هیچ کار مفید درسی نکردم و درس خاصی نخواندم. تمام وقتم رفت پای دنبال کردن و خواندن وبسایت شرک برای اینکه ببینم اساسا داستان اسکالرشیپ چیست و پروسه اش چگونه پیش میره. تو هم که طبق معمول روزها سر کار هستی و داری زحمت زندگی را می کشی تا بنده همچنان تن پروری کنم. شده ام نمونه ی کامل یک مرد غالبا شرقی که در حق همسرش اجحاف می کنه.

دیروز با اشر در کافه ای نزدیک بی ام وی قرار داشتم. یک ساعتی با هم نشستیم و درباره ی مقاله ی لویناس، پروسه ی دکتری و البته MRP حرف زدیم. اولین چیزی که پرسید این بود که نظرم درباره ی مقاله ی لویناسی که بهش تحویل داده ام چیست. خلاصه بعد از کمی بالا و پایین شدن و جوابهای نسبتا بی ربط رسیدیم به آنچه که می خواست. گفتم که در قیاس با مقاله ی آدورنو که نوشته ام این یکی به دلیل اینکه سئوالم آنچنان که باید متمرکز و دقیق نبوده احتمالا مقاله ی کم عمق تر و یا پراکنده تری است. گفت با اینکه نمره ای که بهت پیشاپیش دادم یعنی A کاملا حق این برگه هست اما از من انتظار بیشتری دارد. البته اکثر حرفهایش خصوصا بابت آماده کردن من برای نوشتن تز دکترایم بود. گفت یادش نبود که من تازه سال اول هستم اما به هر حال از نظر اون در حد دانشجوی سال سومی باید کار کنم و باید خودم را در آن مقطع ببینم هم به دلیل اینکه به هر حال انگلیسی زبان مادریم نیست و مسلما زمان بیشتر باید کار کنم در قیاس با یک دانشجوی انگلیسی زبان و هم از نظر پشتوانه ی تئوریک و درسی جلوتر از دانشجویان دو سه سال اول هستم بنابراین باید جدیتر و دقیقتر کار کنم. مهمترین نکته ای که دوست داشت متوجه شوم این بود که این مقاله مانند مقاله ی آدورنو نقطه ی قوتش گستره ی پژوهشی و ارجاعات دقیق و پشتوانه ی قوی ریسرچ و تحقیقش هست اما باید از این حوزه کم کنم- چون به نظر اشر برای یک مقاله ی درسی و حتی یک فصل تز بسیار بیش از حد لازم است- و عادت به متمرکز کردن پروژه ام کنم. در واقع حرف خوبی که زد این بود که باید یاد بگیرم که یک مقاله ی خوب برای چاپ و یا یک تز عالی آن مانند نوک کوه یخ خواهد بود. مسلما هر چه دقیقتر استدلال کنم و متمرکزتر خود به خود نشان دهنده ی دانش و پشتوانه ی تحقیقی نویسنده خواهد بود.

در خلال حرفهایش بهم فهماند که از من انتظار بسیار بیشتری دارد. و گفت که اگر درست کار کنم کار خوبی جمع خواهم کرد. ضمن اینکه درباره ی مقاله ی آدورنو هم بهم با اشاره به نمره ای که گرفتم گفت که معنی +A این است که می توانی و باید چاپش کنی.

این از دیروز من بود و از آن طرف تو هم روز سختی داشتی و پر استرس. شب که آمدی خانه و برف شروع به بارش کرده بود با اینکه دوباره گلو درد داشتی رفتیم تا ورزش کردن را شروع کنیم. البته بنده برای دومین هفته هم به کلاس گوته نرفتم و اساسا جرات دوباره شروع کردن را از دست داده ام. می دانم که فردا هم بعد از کلاس دیوید نخواهم رفت اما هرطور که شده باید تنبلی را کنار بگذارم و از هفته ی آینده شروع کنم به کلاس رفتن و از امروز و فردا به آلمانی خواندن.

با اینکه فردا دانشگاه می روم و تو هم که کلاس داری اما احتمالا کلاس بی نظیر تری را نخواهی رفت تا درس اخلاق و زندگی و تاریخ و جغرافی و هنر و معارف اسلامی و ریشه های انقلاب و ... بگیری و خانه میای تا هم کمی استراحت کنی و هم کار مقاله ی نیمه کاره ی درس جامعه شناسی سیاسی را به جایی برسانی. من هم از پنج شنبه باید روی مقاله ی بنیامین تو کار کنم و بعد هم بلافاصله روی MRP و بعد هم مقالات سرمایه ی مارکس.

هیچ نظری موجود نیست: