۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

ناسیونالیسم بدون خرج


خب! از اجرای افتتاحیه ی جشن تیرگان تازه همین الان برگشته ایم و ساعت حدود یازده شب هست. آن قدر گرم و مرطوب هست که نفس بالا نمی آید. به هر حال برنامه ی بدی نبود و فکر کنم بخصوص برای مازیار استارت خوبی در اینجا باشه خودش هم به نظر راضی می آمد.

البته داستان همیشگی "ایرانی" بودن مان هم که سر جایش بود. تقریبا اکثریت به اصطلاح شنودگان بجای شنیدن در حال حرف و سلام و علیک های همیشگی بودند. عده ای کانادایی هم که به واسطه ی دوستان ایرانی و یا فرزندانشان که در گروه نوازندگان بودند آنجا حظور داشتند واقعا متعجب به جماعت پیک نیک کننده نگاه می کردند.

به قول تو وقتی در سالن نمی توانیم رعایت آداب نشستن در کنسرت را کنیم اینجا که فضای باز بود سهل است. حسن داستان البته برای ما دیدن دریاچه بود بعد از یکسال و در واقع یاد گرفتن اینکه چطور به آنجا برویم.

دنیا همسر علی و خواهرش را هم آنجا دیدیم و فکر کنم که تقریبا تمام آشناهای ایرانی ما در آن جمع حضور داشتند. اما دیدن همین عده هم تا مدتها کافی است.

به قول تو وقتی نمی توانیم یک ساعت درست بنشینیم در جایی و آرام شنونده باشیم اوضاع کلی مون هم بهتر از این نمیشه. موقع سرود انتهایی برنامه که "ای ایران" بود البته اکثریت قریب به اتفاق بلند شدند و همسرایی کردند. جالبه کلا! در جایی به زبان می آوریم که "در راه تو کی ارزشی دارد این جان ما" اما حاضر نیستیم قدمی، ریالی، دلاری و از همه مهمتر دقیقه ای بابت این چیز بسیار "ارزشمند" هزینه کنیم. واقعا که ناسیونالیسم کور در هر حالتی کریه و مشمئز کننده است. بخصوص ناسیونالیسم شعاری و بی هزینه.

به هر حال این هم از جشن تیرگان که افتتاح شد در روز بیست و یکم و من و تو دعوت شده توسط رهبر ارکستر آنجا بودیم.

هیچ نظری موجود نیست: