۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه

تیرگان


با اینکه از قبل پیش خودم گفته بودم که دیگه باید حسابی استارت درس را بزنم و این روزها که به همت تو به کتابخانه می رویم و تو درس می خوانی و توکویل را می نویسی من هم کار کنم اما باز هم در این دو روز به خواندن مطالب بی ربط و گوش دادن به تحلیل های مشابه در سایتهای ایرانی درباره ی اوضاع و احوال ایران گذراندم.

جالب اینکه امروز به تو میگفتم که اگر کسی حرفهای سه شب پیش من را با ناصر که اسکایپ می کردیم درباره ی روند اضمحلالی قدرت در ایران میشنید فکر می کرد که یا من متن گفتگوی هفته ی بی بی سی را نوشته ام یا این برنامه سر لوحه ی تحلیل من بود- که البته این دومی کاملا منتفی میشد وقتی که می دیدی که برنامه مستقیم است.

اما عوض نمره دادن به خودم باید مردود هم بشم. چون درس هیچ و تازه کار منظم و مطالعه ی هدفمند هم کاملا تعطیل شده. نمی دانم چه مرگم شده و چرا تا این درجه نزول کرده ام.

خلاصه که دستاورد دیروز و امروز مثل تمام روزهای گذشته هیچ بود. کمی ورزش کرده ام اما گویا این شده تنها کار من.

گرما کلافه کننده شده و امروز هوا 37 درجه بود. رطوبت کار است که البته طاقت آدم را طاق می کند.

امشب به کنسرت افتتاحیه ی جشن تیرگان که با رهبری مازیار اجرا می شود دعوتیم. خب! بلاخره بیست و یکم هست و باید یک کار ویژه ای کرد. اولا که تو از دوره ی سیدنی هم این جشن را تعقیب می کردی و می گفتی وقتی به اینجا بیاییم حتما بعضی از برنامه هایش را خواهی دید. دوم هم اینکه بلاخره به این واسطه هم که شده امروز لب "لیک" می رویم و بلاخره قرار است دریاچه ی تورنتو را ببینیم.

هیچ نظری موجود نیست: