۱۳۹۰ تیر ۱۹, یکشنبه

درس نه اما عالی بود


با اینکه این دو روز را هیچ کدام اصلا درس نخواندیم و واقعا داستان امتحانات داره ترسناک میشه اما باید بگم که چقدر روحیه ی هر دو تایی عالی و خوبه. دیروز که تقریبا تمام روز را خانه بودیم و کار بخصوصی نکردیم جز ورزش و البته شب هم نیمه و نصفه یک فیلم دیدیم. البته با مامان و مادر و خاله از طریق اسکایپ کمی حرف زدیم و دیدیمشون و خوب بود.

امروز هم بعد از اینکه نصف شب با سر و صدای وحشتناک چند هندی که در پایین خانه بلند بلند طوری فریاد و خنده و بحث می کردند ساعت چهار و نیم صبح بیدار شدیم و بعد از نیم ساعت بلاخره با تماسی که با نگهبان گرفتیم و رفت بهشون تذکر داد آرام شد اما بد و دیر خوابیدیم و صبح هم تا بیدار شدیم و خانه را تمیز کردیم و بعد برای نهار و صبحانه رفتیم "هی لوسی" و برگشتیم خانه دیگه عصر شده بود. من رفتم ورزش که ده روزی بود تا دیروز که کاملا تعطیل شده بود و بعدش هم با هم رفتیم پایین برای باربیکیو و حالا هم با اینکه ساعت از 9 شب گذشته تو داری برای هفته بیسکویت درست می کنی و خلاصه قرار از امشب درست بخوابیم و از فردا درست زندگی کنیم.

فردا تو وقت دکتر داری و من هم تصمیم دارم همراهت بیام. البته درس را باید از فردا حسابی شروع کنیم که داریم به شدت زمان کم میاریم. خلاصه که روز و ویکند خوبی بود و خیلی هر دو سرحالیم. امیدوارم همیشه این تجربه و حال خوب را حفظ کنیم با درس و ورزش درکنارش.

راستی ایمیلی که برایم آمده بود برای تدریس در درسی به اسم Self and culture را با توضیحی که به استاد مربوطه دادم و خلاصه آماده اش کردم برای تو فوروارد کردم و فکر کنم با توجه به ایمیلی که امروز برایت زده این کلاس را برای درس برداری که خیلی خوبه.

خلاصه که همه چیز خدا را شکر خوبه و عالیه. مونده شروع واقعی ما که به قول آن نوشته ی "فروچون" در رستوارن ماندارین که با بابا و مامانت رفتیم: Success is a planned event

هیچ نظری موجود نیست: