۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

خانواده ها


بهتر از شب قبل خوابیدم با اینکه باز هم خیلی تعریفی نداشت و دایم از ساعت ۴ بیدار شدم. الان هم ۶ صبح هست و دارم برنامه ریزی برای امروز می کنم. ادامه ی خوانش دیالکتیک هگل که دیروز نسبتا خوب جلو رفت و عصر هم اگر این حساسیتی که دوباره شدید شده به همراه طوفانی که پیش بینی می کنند همراه با باد و باران شدید خواهد آمد اجازه دادند باید برم گوته و کتابها و فیلم Pina که دیشب دیدیم را پس بدهم. قرارمون این بود که برای دیدن یک فیلم آلمانی به اسم Lore بریم تیف اما اگر هوا پس باشه احتمالا برنامه ی جمعه خواهد شد.

تو هم این چند روز که تام مسافرت رفته با اینکه در حجم کار تغییری ایجاد نشده اما به هر حال راحتتری و با آرامش بیشتر داری کار دو نفر را انجام میدهی. کاری که قرار بود تنها یکی دو هفته اینطوری پیش بره و الان وارد ماه سومش هم شده. کاری که به قول مارک- معاون تام- و تمام کسانی که سالهاست دارند انجا کار می کنند همواره در آن دفتر با دو نفر آدم جلو رفته. خلاصه که خیلی فشار کاری زیادی را داری تحمل می کنی اما قراره که هفته ی بعد یکی را استخدام کنند و کار تو کمتر شود.

دیروز بخش عمده ای از ۳ هزار دلاری که باید برای چک های بابات می فرستادی تهران را فرستادی و امروز هم باید بقیه اش را بفرستی. مشکل اصلی اینه که پولی که داریم میدهیم متعلق به الا هست و مطمئنا خودمان باید جبرانش کنیم. ایراد داستان البته اینه که تا زمانی که الا می خواهد به ایران برود توان پر کردنش را نخواهیم داشت. البته راه داریم اما خیلی هم مطمئن نیستیم که تا آگست شدنی باشه. دیروز که داشتیم با هم حرف میزدیم صحبت به اینجا کشید که با این اوضاع که پیش رو داریم و با این در آمد نسبتا اندک- که برای خودمان کافی است اما برای اینکه ماهی هزار دلار آمریکا و هزار دلار ایران بفرستیم پولی نمی ماند- اگر اوضاع همینطوری پیش برود و ما دایم به خاطر خانواده ها مجبور باشیم OSAP بگیریم- کاری که تا حالا کرده ایم و متاسفانه باید امسال هم ادامه دهیم- خلاصه اش که خیلی سخت می توانیم زندگی خودمان را اینجا بسازیم. هر چند که جای شکرش خیلی باقی است که حداقل می توانیم کمک دست خانواده هامون باشیم که هم به آنها و هم خصوصا به خودمان کلی روحیه میده.

خب! چای بابونه ام آماده هست و باید راهی کتابخانه شوم. تو هم که به سلامتی میری سر کار تا عصر که ببینیم هوا اجازه ی پیگیری برنامه هامون را میده یا نه. برای ویکند هم البته برنامه ی خاصی دارم که تو هنوز ازش خبر نداری. جدا از AGO که نمایشگاه آثار رنسانس را داره و قرار هست که بریم دیروز دوتا بلیط باله ی مدرن گرفتم که کلی تبلیغ درباره اش خوانده و دیده ام به اسم کارمن برای شنبه شب. اما فعلا جناب مستطاب هگل!

هیچ نظری موجود نیست: