۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

پریدن همکار تا آخر تابستان


دیروز دوشنبه که مطلقا هیچ غلطی نکردم. نه درس خواندم و نه هیچ کار مفید دیگری. تمام روز را در خانه و کرما به بطالت گذراندم. تو اما در غیاب تام که به ایرلند رفته کلی کار داشتی و علاوه بر اینکه بلاخره تصمیم گرفتی یک تذکری به لیز بدهی بابت چند کار احمقانه و زشتی که در این مدت کرده و از جمله دسترسی به ایمیل های تو بدون اینکه خودت بدانی و از آن بدتر از طرف تو برای کنترل کارهای شرکت و تام ایمیل زدن- چند وقت پیش به یک بابایی که تو خیلی هم با احترام باهاش برخورد می کنی و اون هم همینطور یک جمله نوشته بود که هدف از این ملاقات چیه بهم توضیح بده ببینم! خلاصه بعد از یکی دوتا کار زشت دیگه ای که به قصد کنترل داشتن بر همه چیز- با اینکه کلا از این حوزه رفته و داره کار دیگه ای انجام میده- ازش سر زد دیروز بهش ایمیلی زده ای که بجای کمک داری دایم مشکل سازی می کنی. داستان دیروز هم به برگه های مالیاتی تام بر می گشت که معلوم نبود لیز کجا انداخته و خلاصه تمام روز وقتت را گذاشته بودی تا پیداشون کنی و همین باعث شده بود که تمام کارهای دیگه ات عقب بیفته. اما از آن بدتر خبری بود که جودی بهت داده بود که کیتلین- دختری که قرار بود بیاد و بهت کمک کنه و همکارت بشه- پیشنهاد شرکت را رد کرده و نمیاد.

وقتی از سر کار آمدی کرما تا با هم بریم خانه و این موضوع را بهم گفتی حسابی داغ کردم. خیلی بابت فشاری که داره بهت میاد و بیگاری که دارن ازت میکشند ناراحتم و دایم دارم بهت میگم که اگر اوضاع را درست نکند باید تو هم بزنی بیرون. جالب اینکه دیروز یکی از مدیران رده ی بالا بهت همین را گفته بود که منتظره تا هر آن وسايلت را جمع کنی و زمانی که تام نق بیخود و غر بیجا زد دوباره بگی که از فردا نمیای تا بفهمند که باید خیلی زودتر از اینها مشکلات را حل می کردند. به هر حال من خیلی ناراحت و شاکی هستم و می دانم که تو خودت چند برابر بیش از من در فشاری. حالا آمدن یک نفر دیگه یعنی حداقل یک ماه دیرتر و کار حالا به سپتامبر خواهد کشید چون تام و جودی و ... همگی مسافرت های تفریحی تابستانی و سالانه شان را برای چند هفته پیش رو دارند و کلا این کار خواهد خوابید.

اما شب حدود ساعت ۹ بود که کیارش از فرودگاه آمد و دور هم شامی خوردیم و گپی زدیم و حالا هم که ساعت نزدیک ۷ صبح هست اون روی مبل خوابیده و امروز برنامه اش اینه که برود و خانه اش را ببیند و من هم که تا یک ساعت دیگه باید برم دانشگاه سر کار تابستانی ام و تو هم که سر کار هر روزه ات و عصر قراره که ما دو نفر بیاییم دفتر تو تا سه تایی بریم جایی بشینیم و کمی از شهر و زندگی در تورنتو برای کیارش حرف بزنیم که تازه وارد خانواده هست.
 

هیچ نظری موجود نیست: