۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

قرین با قمر


تقریبا یک ساعتی هست بیدار شده ام و دارم کارهایم را می کنم تا بعد از اینکه تو هم بیدار شدی و کارهایت را کردی با هم از خانه بیرون بریم: تو به شرکت و من هم به کتابخانه. دیروز تا عصر در دانشگاه بودم و تو هم روز شلوغی را در شرکت داشتی و کیارش هم که با ما صبح بیدار شده بود و صبحانه خورد رفته بود آپارتمانی را که تو برایش رزرو کرده بودی دیده بود که می گفت خوب نبوده اما در همان ساختمان اصلی یک واحد بهتر هم داره که تا هفته ی دیگه آماده ی تحویل میشه و کمی گرانتر هست. بعد از اینکه کلی شهر را گشته بود و خط تلفن گرفته بود و ... با تو در شرکت قرار داشت و من هم از دانشگاه آمدم آنجا و سه نفری رفتیم دیستلری دیستریک و شامی خوردیم و حرف زدیم و خلاصه قرار شد تا با پدر و مادرش صبحت کنه و راضیشون کنه برای گرفتن آن یکی واحد که دیشب این اتفاق افتاد و خلاصه مشکل حل شد.

در حالی که داشت با باباش حرف میزد من و تو درباره ی تفاوت کیارش و جهانگیر می گفتیم و اینکه چقدر این یکی مصمم و با هدف و برنامه هست و چقدر آن دیگری علیرغم تمام خوبی هایش بی انگیزه و سر به هوا و تردید پیشه. دو پسر خاله با دو روحیه ی کاملا متفاوت.

از امروز آنطوری که -در آن طالع بینی روزنامه ای که اول سال به شوخی بهت گفتم این را امسال نگه می دارم تا به قول آدورنو ستاره ها را به زمین بیاوریم و فاعلیت را به قضا و قدر بسپاریم- گفته میشه عقرب زلف کجش با قمر قراره  که قرین بشه و خصوصا از ۲۶ ژوئن ژوپیتر قراره که به سمت علامت من حرکت کنه و رویه ای به وجود بیاد که تو گویی من احساس تولدی دوباره کنم. البته گفته بود که کلا این حال امسال بنده هست و خلاصه موسوم شروع دوباره بجای افسوس گذشته. حالا اگر درس خواندیم و زبان و ورزش و فیلم و موسیقی خوب و لحظات ناب که صد البته همین میشود که گفته و اگر نه که قمر در عقربه!

این مدت قراره که کیارش دنبال کارهای خانه و خریدهایش باشه و تو مشغول کارهای شرکت و منتظر آمدن تام و جودی از اروپا تا باهاشون اتمام حجت کنی و بنده هم البته اوضاعم خدا را شکر خیلی بهتره چون دارم مارکس خوانی می کنم و واقعا لذت می برم.
   

هیچ نظری موجود نیست: