۱۳۹۱ اسفند ۱۴, دوشنبه

شوپن با Lisiecki


خب! حالا که صدامون مهمون داره این چند روز شلوغی باعث شد که کمی با تردید به اینجا سری بزنم. اما اگر کوتاه بخواهم بنویسم این شد که گذشت:

جمعه شب رفتیم خانه ی آیدا با آمدن نسیم و مازیار و علی و فامیلهایشان سالار و سروناز دور هم جمع بودیم اما رفتن ساعت ۸ و نیم شب و برگشتن قبل از تعطیلی مترو در آخر وقت با سرمای این موقع سال کمی اذیت کننده بود. به هر حال بد نبود اما هر دو با سر درد و البته خستگی از فضای موجود برگشتیم.

شنبه بعد از اینکه رفتیم کرما و انتخاب عینک برای تو- با توجه به پوشش بیمه که از طریق کار گرفته ای- تا برگشتیم خانه ساعت از ۳ گذشته بود. اتفاقا شب به پیشنهاد تو رفتیم سینما. اول می خواستیم بریم تیف برای دیدن یک فیلم مستند اما بعد از اینکه متوجه شدیم که فیلمش خیلی دلخراشه سر از همین سینمای نزدیک خانه در آوردیم با دیدن فیلم استوکر که برخلاف نمره ی بالایی که از منتقدان گرفته بود خیلی معمولی بود.

یکشنبه صبح برای برانچ آیدا را دعوت کرده بودیم به درک هتل که نسیم و علی و مازیار هم می آمدند. تا ظهر آنجا بودیم و بعد سریع برگشتیم خانه تا بریم به کنسرت پیانوی شوپن با اجرای نابغه ی هفده ساله Jan Lisiecki همراه با لیز و همسرش گای. کنسرت خیلی خوبی بود در همین کرنرهال نزدیک خانه. بعد از کنسرت قرار بود بریم دور هم جایی بشینیم و کمی حرف بزنیم. رفتیم نرووسا و به تلافی بلیط کنسرت ما آنها را شام مهمان کردیم. خب! حرف زدن با دو تا آدم تا مغز استخوان مدافع سرمایه داری هم جالب بود. جالبتر البته وقتی بود که با لیز راجع به ادبیات قرن ۱۹ روسیه حرف زدیم و گفت اساسا ادبیاتی جز روسیه را قبول نداره. این هم از آن داستانها بود مثل دفاع جانانه از سرمایه داری.

امروز هم عوض اینکه نوشتن تزم را شروع کنم نشستم به دیدن سه فیلم را ده فرمان کیشلوفسکی! تازه فردا هم باید برگه های بچه ها را تصحیح کنم که از ویکند ماند.
 

هیچ نظری موجود نیست: