۱۳۹۲ فروردین ۶, سه‌شنبه

و حالا در کنار تام


از صبح تا حالا حتی دو دقیقه هم نتونستی بهم زنگ بزنی. با هم از در رفتیم بیرون. تو رفتی سر کار و من هم کرما. بعد از اینکه رسیدی و بهم خبر دادی که روزی خواهی داشت پر سروصدا و داستان- بخاطر اشتباهات پیاپی بانکی در حساب تام که دامنش شما را هم در دفتر میگیره- نادیا را بعد از مدتها دیدم که گفت تازه از کنفرانسی که برای مسايل سرخپوستان در تاندر بی داشته اند برگشته و دو ماهی بود که از هم خبری نداشتیم. البته طبق معمول شروع کرد به اینکه خیلی دوست دارم یک برنامه ای بگذاریم و حتما شما دوتا را ببینم و ... که گفتم باشه هر زمان که فرصت شد قرارش را میگذاریم. این هم داستانش شده عین داستان علی و دنیا که هر وقت کاری براشون پیش میاد یک پیغام میدند که آقا مدتی از هم بی خبریم و همدیگر را ببینیم و...

اتفاقا پگاه برای تو تعریف کرده بود که علی یکی دو روز قبل به فرشید زنگ زده و بعد از این حرفهای صدمن یک غاز گفته که چطور می تونم اعلام ورشکستگی کنم و از پرداخت بدهی کردیتم خلاص بشم. خیلی ناراحت شدیم. این بچه- به تمام معنا بچه- هنوز هیچی نشده داره کار دست خودش میده.

به هر حال اینها دلیل نوشتن و گذاشتن این پست در اینجا درست در زمانی که باید از خانه برم به سمت گوته و بعد از مدتها آلمانی را از سر بگیرم نیست. دلیلش اتفاق مهمی است که گفتم حتما همین الان باید ثبتش کنم و باید بنویسم که چقدر بهت افتخار می کنم. به تویی که از روزی که رفتیم سیدنی سعی کردی بار اصلی زندگی را به دوش بگیری و علیرغم درس و حتی حمایتهای مالی دو سال اول بابات دوست داشتی هر چه زودتر استقلالمان را پیدا کنیم. رفتی و رفتیم آپن اما در این میان بسیار کارهای دیگری هم کردی. از کال سنتر دانشگاه و منشی مرکز روانشناسی دانشگاه سیدنی گرفته تا خود دفتر پژوهشها که تا پیش از این بهترین کاری بود که داشتی. هم از نظر درآمد و هم پرستیژ اما اینجا هم خیلی کارها کردی. در کنار درس و تدریس، کار برای آن مردک کلاهبردار چینی که بعدا معلوم شد داره از خلاء قانونی به نفع شرکت های بیمه سواستفاده می کنه تا کار برای برندا به عنوان دستیار پژوهش در حوزه ای که واقعا سخت و تخصصی بود. بعد هم پس از کلی مصاحبه دادن و پر کردن و ارسال فرم، کار در کپریت در قسمت فرانسه و بعد ارتقاء و معاون لیز و حالا هم در این لحظه- درست دقایقی پیش- معاون و منشی شخصی تام.

بهت افتخار می کنم. و مطمئنم نه فقط من که تمام خانواده بهت افتخار می کنند. یکی یک دونه ای! بی تعارف و بی هیچ کم و کاست. خدا حفظت کنه عزیز دلم.
مبارکمون باشه این کار و پست جدید و البته پر دردسر و حساس. اما هر دو می دانیم که از پسش بخوبی بر خواهی آمد.
 

هیچ نظری موجود نیست: