۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

روزمان مبارک


با اینکه بر خلاف این مدت اخیر صبح زود خیلی راحت بیدار شدم و البته تصمیم گرفتم تو را بغل کنم و یک ساعتی بیشتر توی دل تو بخوابم. با اینکه تصمیم داشتم مثال تمام این مدت اخیر از امروز صبح شروع کنم و دیگه کارهایم را عقب نندازم و بهانه تراشی نکنم. با اینکه امروز و امشب به مناسبت ولنتاین قراره با هم و دوتایی در خانه ی زیبا و آشیانه ی عاشقانه مون پاستا درست کنیم و شراب بنوشیم و فیلم ببینیم و با اینکه صبح مثل دیشب خیلی خوب و عاشقانه گرما و شعف در دل هم و با هم تجربه کردیم و با خنده و آرامش خوابیدیم و بیدار شدیم. اما بعد از اینکه تو بهم گفتی که راستی سال آینده ماه می ۳۵ ساله میشی- به سلامتی و با بهترین آرزوها و بیش از هر چیز در کنار هم و با خوشی برای سالهای سال و دهه ها- ته دلم گرفت. باز هم همان داستان همیشه ی احمقانه اما ریشه کن نشده.

برایت و برای خودم و برای خودمان بهترین آرزوها را می کنم. سلامت و آرامش و سعادت. طول عمر و لذت و شادی از موفقیت و تحصیل و کسب انسانیت. دهه ها. این ولنتاین را باید طور دیگری و در مسیر بهتری آغاز کنم و تا سال و سالهای آینده نشان دهم که لایق عشق تو بوده ام چون تا کنون که چنین نکرده ام. آرزو می کنم سربلند شوم و تو سال به سال این نکته را برایم تایید کنی. بی خنده و عشق و گرمای تو مرده ام. بی عشق تو نه جمادم و نه حتی نبات. بی تو هیچم. می خواهم خودم را به خودم، به تو و به عشقمان ثابت کنم. همانگونه که گفته اند بزرگترین رسالت انسان ساختن خودش است. می خواهم خودم را بسازم. کار کنم آنچنان که کار فعلیت زیستنم باشد و نه فراغت از آن بطالتم.

روز من و تو مبارک. روز عشاق!

هیچ نظری موجود نیست: