۱۳۹۱ تیر ۳, شنبه

بی خوابی در پاریس



داستانی شده این Fusion  سرماخوردگی و حساسیت فصلی من. ساعت تازه شش صبح شده و هوا تازه روشن اما من که دیشب حدود ۲ خوابم برد از شدت تنگی نفس و سخت تنفس کردن بابت همین مشکل دیگه بیدار شدم و البته تو را هم ناخواسته کلافه کرده ام.


خلاصه که داستان بیداری و نخوابیدن بنده این بار سر از پاریس در آورده. البته شاید بعد از مدتی خوابیدن های طولانی در این چند وقت اخیر در کانادا که کنترلش هم از دستم در رفته بود و تصمیم داشتم حتما درستش کنم تا بتونم در دو ماه باقی مانده کمی به درسهایم و آلمانی خواندنم برسم بد نباشه که از اینجا تنظیمش کنم. صد البته که ترجیح می دادم با خواب درست و در حالت سلامتی کامل چنین کاری را عملی کنم اما فعلا از این توفیق اجباری باید استفاده کرد.


تو روبروی من در تخت خوابیده ای و من در حالی که روی تک صندلی اتاق بسیار کوچکمان و روبروی پنجره نشسته ام در حال ثبت این لحظه هستم. امروز هوا ابری هست و قراره که بارانی باشه. هوای سوئد هم گویا در طول هفته بارانی و سرد هست و خلاصه انگار نه انگار که در تابستان هستیم. احتمالا پست بعدی را از آنجا خواهم نوشت.
 

هیچ نظری موجود نیست: