۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

بی خوابی



از شدت نگرانی بابت درسها و مقالات عقب افتاده ام با اینکه دیشب حدود ساعت یک خوابیدیم، ساعت ۴ بیدار شده ام و الان هم که دارم این پست را می نویسم ساعت ۵ و خورده ای است. اما اساسا توان و همت درس خواندن از وقتی بیدار شده ام نداشته ام. نمی دانم باید چطور این مقالات عقب افتاده را برسانم.


احتمالا دلیل اصلی خوفی که گرفته ام بر می گرده با دور هم جمع شدن دیشب با بچه های ورودی سال پیش- سنتی، جیو، انا و مایانا- که به همراه ما در یک رستوارن- بار بلژیکی در خیابان کینگ دور هم بودیم و حرفهای اصلی و محوری مان درباره ی درس و مقالات و کارهامون در تابستان بود.


جالب اینکه از جمع بچه های سال پیش تنها من درسم را مستقیم ادامه خواهم داد و از سپتامبر به دوره ی دکترا خواهم رفت. بقیه تصمیم به گرفتن حداقل یک سال استراحت گرفته اند.


شب خوبی بود و به قول تو بعد از اعصابی که از روز قبل بابت حرفها و البته شرایط مامانم ازمون زده شد کمی فضا را عوض کردیم. دیروز رفتیم بانک و درخواست وام با بهره ی کم دادیم که گفتند یک هفته ی بعد جوابش را خواهند داد. من اما هزار دلار سقف کردیتم را بالا بردم تا احتمالا برای پاریس مشکل کمتری در این مقطع داشته باشیم و از آن طرف بتوانیم برای مامانم ماه آینده پول بیشتری بفرستیم. با بابات و مادر بزرگت در تهران حرف زدیم و با مامانت و جهانگیر در دبی اسکایپ کردی. من هم بعد از بانک که باهم رفتیم کرما رفتم کتابخانه ی ربارتس و تا برگشتم نهار سبکی با هم خوردیم و کمی به کارهای خودمان رسیدیم و رفتیم سر قرار با بچه ها.


خلاصه که الان که تو خوابی و من هم با توجه به کم خوابی و نگرانی از درس و عقب افتادن همه ی برنامه هایم باید فکری اساسی برای این چند ماه و برنامه ریزی دقیقی بکنم. داستان زبان آلمانی در ترم تابستان که فشرده برگزار میشود هم البته مشکلی خواهد بود که نمی دانم چطور حلش کنم.


خلاصه که باید کار کنم که نمی کنم و باید جدی بگیرم که نمی گیرم. جالب اینکه برخلاف روند معمول که کسی اینجا از دیگری راجع به نمره و درس و ... نمی پرسه دیشب مایانا گفت که وقتی کریس برای خداحافظی رفته پیش آشر، آشر بهش گفته چقدر از مقاله ی من خوشش آمده بوده و با اینکه مقاله ی بلندی بوده اما حسابی آشر ازش راضی بوده. جالب بودن داستان اینجا معلوم میشه که کریس تنها کسی بود که بچه ها- به درست البته- معتقد بودند که توان گرفتن بالاترین نمره را از آشر داره چون چند سالی هست که راجع به آدورنو می خواند و می نویسد. 


هر چند که از ترس کارهای عقب افتاده خوابم نمی بره. فکر کنم که هنوز ناخودآگاه در باد این موفقیت و نمره خوابیده ام. تو هم کارهای بیشماری پیش رو داری که باید نظم بگیرند و استارتشون زده بشه. دو تا مقاله داری برای نوشتن، کلاس تابستانی با تری مالی داری و البته کلی کار برای برندا و زبان فرانسه هم درکنارش. جالب اینکه بابت شرایط مامانم هم بیشتر از قبل احساس مسئولیت می کنی تا زودتر کار پیدا کنی. خلاصه که تابستان سختی پیش روست اما به قول تو باید با برنامه و نظم مشکلات را حل کنیم.



هیچ نظری موجود نیست: