۱۳۹۳ خرداد ۴, یکشنبه

دلتنگی برای خواندن

قبل از اینکه برویم و در پارک نزدیک خانه کمی قدم بزنیم پیش خودم فکر کردم یک پست کوچک اینجا بگذارم و از امروز بگویم که تا اینجا که ساعت ۴ بعد از ظهر هست روز خیلی خوبی را داشته ایم. بعد از صبحانه با آیدین و سحر در کافه فرانسوی خیابان کویین و صحبتهای آیدین راجع به کامپ و تجربه اش از امتحان جامع که برای من و تو هم مسلما مفید خواهد بود و اینکه گفت بعد از چند ما مطالعه سنگین حالا که قصد داره دو ماهی را استراحت کنه و قراره که سفری با هم به اسپانیا و بعد ایران بروند و دل من که از دوری از درس و مطالعه و فلسفه نخواندن لک زد و تصمیم گرفتم که بشینم و کمی به خودم و درسهایم و کارها و احیانا پروژه ام فکر کنم برگشتیم خانه.

تو برای کمک به کاشتن گل در پارک کوچک پشت خانه رفتی و من هم سری به کتابخانه ربارتس و بعد هم به کتابفروشی دست دوم خیابان بلور زدم و بعد از اینکه یکی دو فیلم از کارگردان ترک، نوری بیلگه جیلان، که دیروز آخرین کارش یعنی خواب زمستانی برنده نخل طلا شد و ما هیچی ازش تاکنون ندیده ایم گرفتم برای شبهای پیش رو برگشتم خانه. فیلم فاصله و اقلیم ها را گرفتم و احتمالا امشب اگر به موقع کارهامون را تمام کنیم و از پیاده روی که برگشتیم و قراره برویم پایین برای باربکیو به موقع بیاییم بالا شاید یکی از این دو فیلم را هم دیدیم.

هفته ی پیش رو هفته ی مهمی خواهد بود. تو که به سلامتی باید شروع به جا افتادن در پست و شرایط کاری جدید سندی کنی و من هم می خواهم نوشتن این مقاله بسیار وقتگیر فارسی را تمام کنم. شاید بعدش هم یکی دو روزی را روی معرفی کار سرمایه در قرن ۲۱ پیکتی بگذارم. اما هر چه هست تا آخر هفته هر کاری که نیمه تمام و شروع نکرده و هر کوفت دیگه ای هست را باید تمام کنم و از اول ماه جدید بشینم پای کار که هم کلی عقبم و هم دلم تنگ شده.




هیچ نظری موجود نیست: