۱۳۹۲ دی ۱۷, سه‌شنبه

تصحیح برگه ها


امروز هوایی را تجربه کردیم کم نظیر! تقریبا نزدیک به منفی ۴۰ با بادی که میوزید. خلاصه که در حد مرگ سرد بود. اما از آنجایی که سندی و کل تیم تا آخر هفته رفته اند ونکور تونستیم صبح تا حدود ۹ و نیم با هم باشیم. با هم از در رفتیم بیرون. من رفتم کرما و تو هم سر کار تا حدود ساعت چهار که برگشتی خانه. شب را در حالی داریم می گذرانیم که برنامه ای از پرگار بی بی سی دیدیم که بیشتر خنده دار بود تا تامل برانگیز. به اصرار من داری برای گرفتن ریز نمراتت از دانشگاه سیدنی اقدام می کنی.

این دو روز را به تصحیح برگه های دانشجویان گذراندم که در مجموع بهتر از نوبت اولشان بود. امیدوارم فردا بتوانم تمامشان کنم که کلی کار دیگه دارم از جمله شروع کردن دوباره آلمانی و صد البته نوشتن مقاله ی دموکراسی برای تو- بدون اینکه خودت بدانی البته- حالا این وسط ریک هم آمده بود دم در که ببینه آیا کتابش را برایش خوانده ام و حاشیه نویسی کرده ام یا نه.

دیروز هم بعد از اینکه از سر کار برگشتی رفته بودی روغن ماشین را عوض کردی و شب با هم شرابی نوشیدیم و فیلم مزخرفی دیدیم و کلی خندیدیم تا خوابیدیم. خلاصه که این دو روز بیش از هر چیز به برگه ها گذشته و شروع کار برای تو. البته این را هم باید اضافه کنم که تصمیم گرفتم ادامه ی کلاس لویناس را در این ترم دنبال نکنم بلکه بتونم متمرکزتر به کار درسی و مطالعاتی ام که هنوز شروع نشده برسم. نکته ی دیگه هم برگشتن نسیم و مازیار از سفر دو سه هفته ای از ایران هست که تو که امروز با نسیم حرف زدی بهت گفته بود که چقدر از فضا و شرایط دلزده شده اند و خصوصا گویا مازیار توان و تحمل ماندن نداشته. بهت گفته بود هر چه که تو بهش گفته بودی را ده برابر بدتر تجربه کرده و خلاصه چقدر خوشحال هست که آنجا نیستند.

فردا- چهارشنبه- به سلامتی تو کمی دیرتر سر کار خواهی رفت و کمی زودتر بلند میشی. من هم مثل این دو روز وقتم را روی تصحیح برگه ها خواهم گذاشت و با اینکه بعید هست که فردا تمام بشه اما اگر بتوانم این کار را بکنم یک روز برای شروع روی برگه های تو جلو هستم.

هیچ نظری موجود نیست: