۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

اضافه کاری


ساعت ۸ شب هست و تازه از کتابخانه برگشته ام خانه و تو هم کمی پیش از من رسیده ای. بعد از کار رفته بودی خرید و دومین روز پر کار و پر فشار آف سایت را خیلی خوب پشت سر گذاشته ای. امروز عکس میز نهاری که چیده بودی را برایم فرستادی و خیلی عالی بود. با اینکه خیلی بابت این اضافه کاری دستگیرت نمی شود اما تجربه اش و خصوصا اعتماد به نفسی که به خودت و سندی داده خیلی ارزش داره. گفتی که امروز سندی بهت گفته که تقریبا تمام مدیران و کسانی که بابت این نشست آمده اند بهش راجع به تو و توانایی هایت گفته اند و خلاصه اینطور که جنیفر بهت گفته سندی بابت داشتن مدیر دفتری مثل تو بارها اظهار خوش شانسی کرده و گفته باید هر طور شده شرایط کار دایمی را در تلاس برای تو مهیا کند.

من هم بعد از اینکه صبح به کرما رفتم و نیم ساعتی نشستم سریع به کتابخانه رفتم و از پیش از ۱۰ تا الان آنجا بودم. با اینکه کار نوشتن خیلی کند پیش میره اما راضیم. درست خواهد شد اگر ممارست کنم. تنها مشکل اینه که شبها دوباره نمی توانم درست بخوابم.

امرزو تو با بچه های عمو مهدی از طریق وایبر تماس گرفتی و کمی از آنها گفتی و گفتی که کلی سلام به من رسانده اند. بچه های با محبتی هست و امیدوارم بتوانم خصوصا مجتبی و اگر شد راضیه را کمک کنم برای دکترا خارج از ایران.

دیشب تو شام شرکت دعوت بودی و دیر آمدی. من هم که کمی ورزش کرده بودم مستندی از بی بی سی راجع به هایک دیدم که خیلی چنگی به دل نمیزد. امشب هم می خواهیم در کنار شام یک فیلم هالیوودی ببینیم و خلاصه مغزمون را باد بدیم. فردا آخرین روز آف سایت برای تو و روز کامل تدریس برای من است.


هیچ نظری موجود نیست: