۱۳۹۲ دی ۱۳, جمعه

سرما، سینما و موزه


این دو روز یعنی پنج شنبه و امروز که جمعه هست هوای تقریبا منفی ۲۵ درجه را داریم تحمل می کنیم. البته امروز هوا آفتابی هست و خودش امیدی است در این سرما. قرار بود که از امروز شروع به تصحیح برگه ها کنم که افتاد برای ویکند. کار بخصوصی هم نکردم اما کتابها را که با کمک و زخمت تو آورده بودیم بالا دسته بندی کردم و بخش اندکی را اینجا نگه می دارم و بعد از اینکه کارتونهای مناسب خریدیم بقیه را می بریم در انبار. آمدن کتابهای شعر و پیدا کردن جایی مناسب براشون خیلی دلچسب بود.

دیروز نزدیک به ۲ ساعت با رسول حرف زدم که روحیه ای نداشت و علاوه بر مشکلات جسمی و حالی روحیه اش بابت تمامی مسائل خیلی بد شده بود. بعد از دو ساعت حرف زدن اوضاع کمی بهتر شد و دوباره حرفهای پر شوری که غالبا بهشون ایمان هم داره رو آمد و اوضاع تا حدودی بهتر شد. هر چند با خیلی از تحلیل هایش موافقتی ندارم اما در به عنوان یک دوست و انسان برایم آدم بسیار محترمی است.

تو هم برخلاف روزهای معمولی کاری چون هنوز تعداد زیادی برنگشته بودند سر کار اولین روز کاریت را به سلامتی با کار و فشار کمتر شروع کردی. از امروز البته همه چیز به مدار معمول خودش برگشته اما به قول خودت اساسا اوضاع با کپریت و دفتر تام بی همه کس قابل مقایسه نیست. اتفاقا چهارشنبه که یک سر کوتاه رفته بودی دیدن لیز و مادرش،‌ لیز بهت گفته بود که تام از دست این جنیفر که خود لیز هم به شدت ازش متنفر هست سرویس شده و تو هم گفته بودی حقشه و اون هم کاملا با تو موافق بود. به هر حال هر چند سال سختی بود سال قبل اما رفتن به تلاس و کار با سندی با اینکه فعلا موقت هست اما خیلی دلنشین و مناسبتر هست.

واقعیتش اینه که هنوز ما برای خودمان یک جشن دو نفری و تغییر روحیه بابت سال جدید را شروع نکرده ایم. چهارشنبه عصر هم بعد از اینکه از خانه ی ریک و بانا آمدیم هم تو نزدیک به چند ساعت با سوئد اسکایپ کردی و فرصتی نشده تا خودمان را دریابیم. دیروز هم با اینکه زودتر آمدی خانه اما خیلی حال و حوصله ای نداشتیم. هم تو نگران اوضاع تهران هستی و هم من کلافه ی کارها و کتابها و برنامه هایم بودم.

امروز صبح تو مرا رساندی به کرمای بلور و یانگ- نزدیک خانه- چون خیلی سرد بود و از انجا رفتی سر کار. من هم دو سه ساعتی را نشستم و بعد از اینکه کمی مطابق معمول برنامه ریزی کردم- البته با یک تغییر بنیادی و آن اینکه تصمیم گرفتم اول مقالات تو را برای درس دموکراسی بنویسم با اینکه خودت احتمالا اصلا موافق نباشی اما فکر کردم اینطوری شانسی برای اقدام برای OGS امسال هم خواهی یافت- و کمی مجله خواندم و بعد هم با تصمیمی که پای تلفن گرفتیم قرار شد امشب برویم سینما دیدن اخرین ساخته ی اسکورسیزی به اسم گرگ وال استریت. فردا هم تو عصر وقت ماساژ داری اما چون آخرین روز موزه  ROM برای نمایشگاه مصر باستان هست با اینکه پول آنچنانی هم نداریم و ۵۰ دلار کم مبلغی در این زمان نیست اما بلیطش را گرفتیم چون می خواستیم حتما این نمایشگاه را ببینیم.

خب! به نظر میرسه که داریم کم کم سال را آنچنان که باید شروع می کنیم. مانده درس و زبان و صد البته ورزش که باید آنها هم به زودی آغاز شوند. کار باید کرد درست و البته کار درست- این است برنامه ی اصلی ما در سال جدید.
 

هیچ نظری موجود نیست: