۱۳۹۲ بهمن ۷, دوشنبه

در جستجوی فضای از دست رفته


صبح بعد از اینکه تو را رساندم رفتم کرما در دانفورد و برخلاف تمام روزهای گذشته لپ تاپم به اینترنت وصل شد اما بیشتر سعی کردم که درس بخوانم و کمی نوشتن مقاله ی دموکراسی رادیکال را جلو ببرم که به نسبت بد نبود. تا ساعت ۴ آنجا بودم و از بعدش که آمدم خانه تا الان که ۹ شب هست کار بخصوص دیگه ای نکردم.

تو هم که روز خیلی خیلی سنگین و هفته ی حسابی شلوغی پیش رو داری. جلسه ی مدیران زیر دست سندی از تمام شهرها به اسم آف سایت از چهارشنبه تا جمعه در تورنتو هست و کلی کار و هماهنگی و بدو وا دو پیش رو داری.

امروز عکسهایی که راضیه از مراسم مادربزرگ فرستاده بود را دیدم و متاثر شدم. البته مراسم خیلی خوب و مناسبی بوده اما به هر حال از دست دادن بزرگترها همیشه از دست دادن بخشی از هویت و هستی ماست که هرگز جبران پذیر نخواهد بود. با مامانت در تهران حرف زدم که برای تسلیت بهم زنگ زده بود و بعدش هم با مامانم در آمریکا. امیرحسین رفته سکرومنتو و مامانم هم پیش مادر بود و هر دو خیلی حال نداشتند. مامانم خسته و کلافه و مادر هم مریض.

فردا صبح زود تو باید شرکت باشی و من هم ساعت ۹ جلسه ی HM با سونیا و ربکا در دانشگاه تورنتو دارم. با اینکه حوصله ی ادامه ی کار در HM را ندارم و خیلی هم برایم جذابیتی نداره اما فکر می کنم برای کمک به گروه لازم هست که ادامه دهم.

در میان مطالب مجلاتی که از ایران برایم رسیده چندتایی درباره ی فیلم گذشته هست که قصد دارم در اولین فرصت بخوانم اما فکر نمی کنم حالا حالاها چنین فرصتی پیدا بشه از بس کار عقب افتاده دارم. اما مصاحبه با بهرام بیضایی با اینکه هنوز تمام نشده فرصت مغتنمی بود برای زنده کردن خاطراتم از دوره ای که تقریبا اکثر کارهایش را می خواندم و لذت می بردم. باید چنین فضایی را دوباره برای خودم احیاء کنم.
 

هیچ نظری موجود نیست: