۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

شرطی مهم با ناصر


پنج شنبه با دانشگاه رفتن تو و جمعه با دانشگاه رفتن من روزهای عادی بودند. البته تو دیروز دکتر رفتی و برای پایت یک MRI هم نوشت که انجامش دادی تا خیالت بابت همه چیز راحت بشه. از چهارشنبه شب که بعد از برگشتن از خانه ی "سنتی" از روی آتش چوب کبریت پریدی و کمی پا درد گرفتی هنوز کمی پا درد داری. به هر حال این داستان دو روز گذشته ی ما بود که با درس نخواندن من کاملا مثل قبل جلو رفت.

اما دیشب موقع خواب بود که ایمیلی از ناصر داشتم که طبق معمول دوباره - علاوه بر فشار درسی و زندگی و به دلیل ضعف تئوریک به نظر من و البته ناراحتی بابت شرایط کلی ایران - دچار ناامیدی از وضعیت شده بود و برایم ایمیل زده بود که همانطور که قبلا هم گفته ام حکومت به راحتی اوضاع را کنترل می کنه و امیدواری من بی پایه است و ... . خلاصه با هم چت کردیم. البته اون در پی جی آرک بود و نمی تونست حرف بزنه اما صدای من را می شنید و در جواب برایم می نوشت. خلاصه با هم یک قرار گذاشتیم و شرط بستیم. البته به قول خود ناصر هر دو از صمیم قلب آرزو می کنیم که من برنده بشم. اما شرطمون درباره ی تغییر اوضاع ایران تا نیمه ی دهه ی 90 شمسی هست که از فردا شروع میشه به سلامتی. من که خیلی خوشبین هستم و البته نافی امکان بدتر شدن شرایط در کوتاه مدت نیستم اما می دانم که حکومت در ضعیفترین موقعیت خودش طی سه دهه ی گذشته قرار داره و این سرکوب تنها ناشی از ترس حکومت هست و نه قدرتش. حکومتی که نتونه جمهورش را قانع و به نسبت راضی نگه داره در سراشیبی قرار میگیره. خلاصه که شرط بستیم. ناصر معتقده که اینها ماندنی هستند و از اینها منظورش تندروهاست. و نه حتی معتدلها. البته به شخصه فکر می کنم که اتفاقات پیش رو بیش از اینکه بلیط تندروها را باطل کنه که خواهد کرد بلیط موج سواران را باطل می کنه. چه اصلاح طلب خواهان حفظ وضع موجود چه تایید کنندگان کلی ساختار.

تصمیم گرفتم که متن چت - البته یکطرفه مون- را برای ثبت اینجا بگذرام. چیزهای دیگه ای هم وجود داره که موضوع مورد بحث ما در اینجا نیست. تنها نکته ی دیگر داستان حرف ناصر درباره ی ستایش بود که معتقده نمی تونه از پس زبان در این مدت بربیاد و بنابراین بهتره برای اینکه رعایت حال دنی و اعتبارش را بکنه انصراف بده حداقل شرایط را برای حسین برادرش نگه داره. البته هر دو پذیرش گرفته اند و شاید که چون واقعا در حال حاضر موقعیت و شایستگی ورود را ندارند بهتر باشه این کار را بکنه. به ناصر گفتم که واقعیتش اینه که ما هم در شرایطی نیستیم که این نکته را به آنها بگوییم ضمن اینکه همانطور که خود ناصر هم گفت شاید اساسا اشتباه بوده که به ستایش اصرار کرده که اون هم آپلیکیشن بذاره. به هر حال همانطور که دنی به تو گفته برای اینکه ستایش و حسین - که حتی مدرکش مورد تایید دانشگاه هم نبوده- را بگیره یکی دونفر دیگه که شاریط به مراتب بهتر از نظر درسی و احتمالا در قیاس با ستایش شرایط زندگی و موقعیت بدتری را داشته اند در ایران حذف کرده.

به هر حال با اینکه رضا و ستایش را بچه های خوب و کوشایی می دانم اما به نظرم میرسه که پیگیری تمام کارهای رضا از پذیرش گرفتن تا کارهای اسکالرشیپ و از آن طرف رابط شدنش به دانشگاه و میشل و ... تا آمدنشون بی دردسر پیش ما و تمام کارهای جا افتادن را برایشون انجام دادن و در نهایت وصل کردنشون به یک طیف آدمهای موثر در سیدنی و ... باعث شده متوجه ی سنگینی این داستان و شانس شون نشده باشند. نه اینکه ما این شانس را برایشون فراهم کرده باشیم. اینکه کلا این امکان را کسی به خواب هم نمی دید. ضمن اینکه به هر حال کمی حالت مخفیانه بعضی کارها را جلو بردن بدون اینکه به هر حال ما را درجریانش بگذراند - وقتی که اصولا رفته اند پیش دوستان ما مثل دنی و از اعتبار معرفی و آشنایی ما استفاده کرده اند - کمی دلخور کننده است. به این لحاظ که به هر حال ما در عمل انجام شده ای قرار گرفتیم و بی آنکه بدانیم با دنی و پرو و استیو و ... در ارتباط هستیم و هرگز ازشون تشکر نکردیم چون کلا نمی دانستیم. بگذریم. این حاشیه ای در متن چت بود که شاید احتیاج به توضیح داشت. اما شرط من و ناصر:

9:50 PM me: ناصر حان هستی؟

خواستم کمی چت کنیم اما انگار نیستی

باشه برای هر وقت که بودی

Naser: ‫سلام

me: ‫سلام

خوبی؟

Naser: ‫خوبی آرش جان

9:51 PM me: ‫کجایی؟

Naser: ‫مرسی خوبم من دانشگاهم

me: ‫خب

Naser: ‫چه خبر؟

me: ‫بد نیستیم

Naser: ‫اوضاع و احوال خوبه؟

me: ‫شما چطورید

Naser: ‫خوب ممنون

me: ‫ببین آن شو

9:52 PM لااقل من باهات حرف می زنم

Naser: ‫باشه

me: ‫تو چت کن

Naser: ‫من صدات را دارم

سلام

خوبی آقا

آره

دارم

مرسی بیتا هم خوبه

سلام می رسونه

9:53 PM صبح زنگ زدیم نبودید

نازنین چطوره؟

اوه

9:54 PM الان چطوره؟

هنوز درد داره

چقدر بد طفلک

9:58 PM حالا دستی می شماره

یا نازنین به صورت سافت کپی می ده بهش.

پس دستی می شماره؟؟

سوژه خنده است.

10:00 PM چه خوب

تبریک می گم

10:01 PM البته آرش این درجه ها یک مشکلی دارند ها

من بین ایران و اینجا مقایسه می کنم

مثلا ایران 10 درجه هوای خوبیه

ولی به قول تو اینجا ده درجه باید کت

و کاپشن بپوشی

نه به خدا آرش

اینجا فکر کنم یک مقدار رطوبت هوا تاثیر می ذاره

10:02 PM نمی دونم

بگو عزیز

10:03 PM اره

یک علامت احتیاط

ببین برو روی استارت

بعد روی ال پروگرام

10:04 PM اره

خوب اکروبات هشت

که نمی خواد اپدیت کنی

برو توی همان صفحه

اره بزن که دیگه آپدیت نکنه

چون اکروباتتون غیرقانونی است

برای همین اپدیت کردنش مشکل پیدا می کنه

10:05 PM هنوز در پروسه است

بیتا دیروز دانشگاه دیده بودتش

و کلی اومده بود دنبال بیتا توی کتابخانه

ولی حرفی نزده بود

10:06 PM هنوز نمی دونیم بهش گفتند یا نه

اینها آنقدر کند هستند که پدر آدم را در می آرند

بذار یک لحظه با وایر لس امتحان کنم

شاید بتونم برم بیرون

چت درست و حسابی کنیم

یک لحظه

10:08 PM ارش هستی

من صدات را ندارم

me: ‫من زدم

Naser: ‫ولی ظاهرا جواب دادی

me: ‫منم نه صدات را دارم نه تصویرت را

10:09 PM Naser: ‫قطع می کنم شما تماس بگیر

me: ‫ببین اونجا کار نمی کنه

Naser: ‫من نه تصویر دارم نه صدا

me: ‫نه جواب بنمیدی

خب برو سر جات

Naser: ‫جواب دادم

me: ‫نه من صدات را ندارم

Naser: ‫ولی ظاهرا بازهم نت ورک مشکل داره

me: ‫تصویر را هم نه

باشه

Naser: ‫نه ندارم

me: ‫برگرد

10:10 PM Naser: ‫تصویر خودم را دارم

me: ‫من هم

Naser: ‫بذار اسکایپ را هم امتحان کنم

me: ‫خود بین شدیم رفت

باشه

10:11 PM ناصر آن نیستی

Naser: ‫اره

me: ‫آره چی؟

هستی یا نه

؟

10:12 PM Naser: ‫اره آن هستم

me: ‫تو اسکایپ

؟

Naser: ‫نه هنوز بالا نیامده

me: ‫آهان

Naser: ‫دارم سعی می کنم

me: ‫ببین برگرد برو با هم همینطوری چت می کنیم

10:13 PM دفعه ی پیش هم نشد

Naser: ‫اخه هیچ وقت سعی نکردم بعد از آن

me: ‫الان هم سعی نکن

نمیشه

من گلام هستم

تو گالیور

هاهاها

Naser: ‫باشه می آم با شبکه

me: ‫من می دونم

دمت گرم

10:14 PM شبکه تو قربون

الو داداش هستی؟

10:15 PM ناصر جان پسرم

شما هستید؟

10:16 PM Naser: ‫بازهم صدا نداری

me: ‫نه صدا و نه تصویر

نه

Naser: ‫خوب حالا دیگه شبکه هم مشکل پیدا کرد

me: ‫تو الان سر جات تو پی جی آرکی؟

10:17 PM یا روی مبلها

Naser: ‫مرده شور این سیستم دانشگاه را ببرند

بذار یک لحظه دوباره قطع بشم برگردم

ببخشید ترا خدا

اره

الان صدات را دارم

ببخشید

نه سر جای خودم هستیم

10:18 PM هستم

نه دیگه جای قبلی خودم هست

نه دیگه مگه من همان موقع که تو رفتی گفتم بهت که اومدم جای تو

چرا بابا

10:19 PM همانگونه گفتم

نه یکی می خواست بیاد

بعد من همش سرم را برمیگردم

می گردوندم

جای خالی تو را می دیدم

از مثال تو استفاده کردم

یارو بود همیش زیر برج ایفل

اره

آره چان هم هست

10:20 PM مرسی

اره دیروز نامه اش اومد

قبول کردند

ولی هنوز مال بورسم نیامده

اره

از آخر مارس تا آخر جولای

اره

بعد شهریه ام هم حفظ می شه برای

ترم دیگه

بیتا دسامبر

10:21 PM این ترم تمام بشه تنها دو کرس خواهد داشت

اره دیگه

نمی دونم

امیدوارم

ولی فکر کنم تا ژانویه

یا فوریه باشه

نه ظاهرا محاسبه می کنند

از زمانی که شروع کردی

نه بابا دوباره یک ماه و نیم هست هیچ کاری نکردم

نه ظاهرا نیست

10:22 PM اخر اوریل

کدیور

نه اشکوری

اره اصلا قرار نبود اشکوری بیاد

نه کدیور این مساله را داشت

هیچ وقت اشکوری مطرح نبود

هیچ وقت هم باهاش حرف نزدم

هیچ وقت

نه همان آمریکا

10:23 PM نه اشکوری ایتالیاست

من با کدیور حرف می زنم

از اول هم کدیور بود

چرا

اره من حالا به وضعیت سیاسی اشت

اش

خیلی کار ندارم

ضمن این که قبول دارم حرف ات

10:24 PM را ولی از نظر علمی بهتر از

اشکوری است

اره یادم است

اره قبول دارم

مهاجرانی که گند زد

10:25 PM خیلی مزخرف بود کارش

قطع شد

دقیقا

10:26 PM اره دقیقا

باهم فامیل هم هستند

با کدیور

مهاجرانی

اره واقعا هم موسوی یک چیز دیگری

است

داره کنسل می شه

آمدنش

اره

دست من را هم توی حنا گذاشته

10:27 PM هنوز امیدواری آرش

؟

گوش دادی برنامه را؟

من به جز داستان عاشورا

هیچ وقت امیدوار نشدم

فقط عاشورا من را گول زاد

زد

اره خوب بود ولی نگفتم تغییر جدی می ده

10:28 PM تغییر به زبان ترکی بگم

برات

10:29 PM اخه ارش خوب شما

بگو امید به چی داری؟

یعنی فضای مثبتی که می بینی چی هست؟

سفسطه فلسفی نکن

نامرد

10:30 PM یعنی چی؟

یک مصداق کلی بگو

اره من خودم گفت

10:31 PM یک سال دیگه گارانتی کرد

که انها را نگیرند

که آنها را نگیرند

دقیا

دقیقا

و اتفاقا زمانی که

خطر رفع شد

آزادش کردند

10:32 PM نه خطر رفع شده برای حکومت

یعنی الان اتفاقا فضا خیلی خوب است

برای این که ترتیب اینها را بدند

برای حکومت

هم عید هست

هم دو تا سه شنبه آخر

نشان داد که خیلی قرار نیست در خیابان اتفاقی بیافته

10:34 PM ارش بذار یک

مقدار مشخص تر

بحث کنیم

ببین برای من تغییر مثبت و جدی این است

که مثلا دو ساله

دو سال نه سه سال دیگه

10:35 PM اصلا 5 ساله دیگه

من و تو بتونیم بریم ایران

و درس بدیم

مثلا بتونیم دانشگاه ایران تدریس کنیم

خوب این خواست حداقلی است

چرا؟

نه؟

من الان بخوام حتی برم خانواده ام را ببینم می ترسم

راستش را بهت می گم

واقعا

10:36 PM من دارم از خودم به عنوان مثال استفاده می کنم

نه نه

من دارم حلقه آدم های درون را حساب می کنم

باهم شرط ببیندیم

10:37 PM یعنی خامنه ای می ره؟

نه به بعدی کاری ندارم

این حرفی که می زنی خیلی مصداقی است

اره

ضمن این که مهم نیست زنده باشه

یا نه

پس سه سال

سه ساله دیگه شکل حکومت عوض می شه

خوب من باهات شرط می بندم

با یک استثنا

10:38 PM استنثا

همان اتفاقات پیش بینی نشده ای است

که من همیشه روش تاکید کردم

و باهم کلی روش بحث کردیم

یعنی اینکه یک اتفاقی بیافته

مثل همان اتفاق 2009

ببین 2009 اتفاق بود

خوب ببین شما روی اتفاقات پیش بینی نشده شرط

10:39 PM می بندی یا

روی یک سری فاکتورهایی که از الان روشون تحلیلی می کنی

ببین 2009 را می تونی یک ماه قبل از انتخابات پیش بینی کنی

؟

نه این ادعای خیلی روشنی است

10:40 PM می فهمم

و قبول دارم

روش های اینها هم

روشهای استالین نیست

مثل انتخابات پارسال

10:41 PM ببین بازهم

تفاوت من و شما در این است که

شما روی جنبه های

سلبی تاکید می کنید

و تمرکز من

دنبال جنبه های ایجابی هستم

تغییر

جنبه های ایجابی تغییر

کدوم نظریه؟

10:42 PM آخه اونها انقلاب نبودند

مصر و تونس را نمی شه انقلاب ک

گفت

اتفاقا

جان یک واژه خاصی استفاده می کنه

رفولیوشن

10:43 PM ترکیبی از انقلاب و رفرم

ببین آخه توی مصر

نخست وزیر همچنان بود

10:44 PM با داستان ایران که خیلی متفاوت بود

نه آقا

به قول خودت همه را سرویس کردند

نه رفرم نه

رفرم انقلابی

10:46 PM اخه یک تفاوت

دیگه از نظر من بین مصر و تونس

از یک طرف و ایران از طرف دیگه وجود داره

ترکی اش را بخوام بگم

10:47 PM به نظر من هنوز در ایران جا برای بدتر شدن فضا وجود داره

هم از جهت اقتصادی و هم از

جهت سیاسی

و این یعنی هنوز قدرت مانور برای حکومت هنوز وجود داره

در حالی که در مصر و تونس

خیلی فضا بدتر بود

10:48 PM من از صمیم قلب امیدوارم

که نگاه شما درست باشه

10:49 PM و به حقیقت نزدیک تر

واقعا می گم

10:50 PM دقیقا

ببین همه که نمی تونند ترک کنند

خوب

اتفاقا این حرفی است که یک جورایی بهنود می زنه

10:51 PM نیمه پر لیوان را می بینی

و اتفاقا من از بازی حکومت می ترسم

از شل کن سفت کن هایی

که می تونه راه می اندازه

خوب الان هم می گم

ببین الان سکوت کرده

همین الان

10:52 PM اتفاقا همان بازی را داره تکرار می کنه

ولی نگاه دیگه هم این است که

چاره ای به جز این بازی نداشت

اگه می خواست فضا را نگه داره

باید تمام قد جلو می آمد

من در همان زمینه هم

10:53 PM هنوز معتقدم خامنه ای تصمیم گیر است

چرا؟

اخه راهکار دیگه نبوده

بحث من این است

که راهکار دیگه ای نداشته

و اتفاقا خامنه ای الان داره

10:54 PM در مسیر عمومی خودش قرار می گیره

که خودش را کمتر در تیررس قرار بده

و سکوت الانش هم من

اینجوری می بینم

نه امتیازی که نمی ده

10:55 PM من هم باهات معتقدم

ببین بذار شرط بندی مان را یک مقدار

مشخص تر

بکنیم

چون با این بحث ها آنهم به این شکل به جایی نمی رسیم

10:56 PM که من حرف نمی تونم بزنم

ما تا نیمه دهه نود

من می گم ما

یک جایی خارج از ایران

نشستیم

و احتمالا

شما همچنان امیدوار هستی

به تغییر

10:57 PM و من از این که نمی تونم برم ایران

اعصابم خرده

سر این شرط می بندی؟

ببین من این مصداق

را استفاده می کنم

نه نه گوش کن

نه نه اینجوری نه

من خودم را دارم به عنوان مثال استفاده می کنم

ما که خیلی سیاسی نیستیم

مجاهدین خلق هم نیستیم

10:58 PM نه ببین اگه من به فرده شرایط خاصی داشته باشیم

ولی من حرفم سر باز شدن حلقه

تحمل داخل نظام است

یا مشخص تر سر ولی فقیه؟

10:59 PM یعنی پست ولی فقیه؟

11:03 PM و اگر یک مقدار

Naser: ولی خودم خیلی می ترسم

10:51 PM که طالعی هم بهش می گه

10:58 PM Naser: ‫باشم قبول

خوب سر خامنه ای چی شرط می بندی؟

10:59 PM ببین من به هاشمی شاهرودی هم راضی ام.

11:00 PM اگه شما موافق هستید که وضعیت حتی بهتر از آن خواهد شد.

اره

اخه من هم منظورم آدم نیست

آرش جان

من دارم از آن استفاده می کنم

به عنوان سمبل

مثلا پسر خامنه ای یا مصباح

نشده باشه

یا کسی مثل اون

11:01 PM من به آن راضی هستم

آره تغییر مثبت

که معتقدم در همان حد هم نخواهد شد

اره

خوب ببین

11:02 PM باشه

شرط بستیم

من می گم اتفاقات

به سمت مصباح

می ره

11:03 PM مصباح به عنوان سمبل

حرکت کنه به سمت هاشمی

شاهرودی

من راضی هستم

اما تو می گی حتی از هاشمی شاهرودی هم عبور می کنه

اره بهتره

من روی آن هم شرط می بندم

ببین چقدر بدبخت شدیم

11:04 PM هاشمی رفسنجانی دارم لبخند می زنم

ببینیم

امیدورام

واقعا امیدوارم

که ببازم

تو بگو

هر چی تو بگی.

که ببازم

11:05 PM باشه قبول

هر کسی باخت با همسرش

یک هفته می ره خونه برنده

نه بابا دعا کن

من ببازم

نه آرش

نه بابا بگو من خودم هزینه اش را می دم

یک ماه بیایید اینجا ولی آرش نبازه

11:06 PM شرط را که بستیم

عضو مذکر

باید شام بده

11:07 PM قربان تو مرسی

me: ‫آقا شرط ما این شد که عضو مذکر خانواده ی فرد بازنده باید یک هفته به خانواده ی عضو برنده شام بده در منزل خود برنده

Naser: ‫چقدر خوشحالم که می بینمت

بیتا هم خوبه مرسی

اره

اره

البته وسط هفته است

یعنی اول هفته است

نه خیلی حالش بد است

و روز به روز هم بدتر می شه

خیلی نگرانمون کرده

نمی دونم

نه اینجا که می رفت بد نبود

11:08 PM می گه معده ام است

ولی واقعیتش مشکلش افسردگی است

و بیشتر روحی است تا جسمی

نه بابا تازه بدتر کرده

اتفاقا دیروز بهناز می گفت

که آنجا چیزی شده

شما باهم دعوا کنید

می کنید

که مامان نگران شماست

11:09 PM نمی دونم دنبال بهانه است که خودش را اذیت کنه

سه ماه اینجا بود

دیگه دید

اتفاقا همین جوری گفته بیتا کار نداره

اصلا ما یک بار هم نشد که راجع به کار صحبت کنیم

اصلا بیتا مگه دنبال کار هست

که حالا بخواد نگران باشه که کار نداره

نه می گم بیشتر افسردگی است

11:10 PM دنبال به قول شما داستان سازی است

تا توجیهی برای نگران شدن داشته باشند

خوب بابا اینجا هم اومد

دید وضعیت بدی نداریم

مشکل خاصی نداریم خدا را شکر

بابا تکیه کلام ترک هاست دیگه

11:12 PM اره ولی عموما آرش جان من عمیقا معتقدم که مامان بیتا

جدی؟؟؟

راست می گی؟

ید الله؟

جدی می گی؟

اره دیدم

بیتا نشونم داد

نه اصلا دنبال بهانه است

و می گم مشکلش افسردگی است

و گرنه من مطمئنم

11:13 PM که وضعیت ما اصولا نباید نگرانش کنه

چون حداقل زندگی هایی که دور و برشون هست

می دونم می بینه که همه کلی مشکل دارند

و اتفاقا زندگی ما خیلی خوب است

دقیقا

به هر کسی نگاه کنیم ما اینجا بهتر هستیم

اخه نازنین جان

آنها هم غصه خاصی ندارند

دیشب به بیتا می گفتم

11:14 PM در مقایسه با دو تا خواهرش و برادرش

بازهم مامان بیتا بهترین وضعیت را داره

ببین الان دو تا از پسر خاله های بیتا بیکارند

دو خاله بیتا خونه ندارند

و هزار تا مشکل دیگه

ولی اینها خیلی وضعیت شون خوب هستند

می گم

دقیقا

11:15 PM اره حالا قراره بره روانشناس

من بیشتر فکر می کنم افسردگی است

شما از خانواده چه خبر؟

مامان بابا خوبند؟

11:16 PM اخ

چقدر بد

ببین من حکایت ها متفاوت

راجع به قبض ها می شنوم

فکر می کنم دارند بخش بخش گران می کنند

مال همه را یکباره گران نکردند

11:17 PM دقیقا

حتی تهران هم فکر نکنم قطع کنند

11:18 PM چرا؟

به خاطر فضاش.

11:19 PM ولی در نهایت خیلی به نفعتون خواهد بود

جدی؟

11:20 PM ولی فکر می کنم دو تا تون هم در نهایت خیلی برنده خواهد بود

چون فکر می کنم سیستم کانادا

بهتون بیشتر بحث های تئوریک را می ده

و اینجا هم در ریسرچ

شما را تقویت کرده

مثلا من ابولفضل

همین هفته پیش فهمیده بود که

مقاله چاپ کردم

11:21 PM تعجب می کرد

و احساس کردم خیلی انجا رایج

نیست دانشجوها مقاله چاپ کنند.

درسته؟

خوب

دیگه شما این بکگراند را

دارید

چرا؟

وقتی کمتر هستند باید بیشتر بها بدهند

جدی؟

عجیبه؟

11:22 PM عجیبه

امان از دست شیطونی ها آرش

دلم برای این شیطونی ها تنگ شده

11:23 PM پس چی هست؟

نمره؟

مسخره است.

خوب درس می خونی که آخرش چاپ کنی دیگه

11:24 PM همه استادها اینجوری هستند؟

طفلک چقدر اذیت می شید.

11:25 PM ولی عجیب نیست؟

به هر حال نهایت هدف

چاپ کردن هست دیگه

نه مستر اینجا هم نیست واقعا

حالا تو به خودت نگاه نکن

11:27 PM ولی اینجا ای خیلی رایج نیست

یعنی شما خیلی دانشچو نمی بینی که ای چاپ کرده باشه

منظورم اینجاست

11:29 PM راستی نازنین این مطلب را جان اخیرا نوشته شاید دوست داشته باشی یک نگاهی بهش بیاندازی

http://johnkeane.net/55/news/democracy-in-the-age-of-google-facebook-and-wikileaks

بیتا هم خوبه

سخت می خونه

حسابی مشغول است

نه ترم جدید شروع شده

چهار تا سابجکت داره

اره دیگه

تا دسامبر تموم می کنه

11:30 PM ولی برای ترم دیگه دو تا سابجکت

داره خیلی سبک می شه

نصف این ترم خواهد داشت

اره

سنگین هست

ولی خوب کار می کنه

انصافا خیلی بیشتر از من کار می کنه

دنی خیلی خوب

مهمونی کلی غیبت شما دو تا را کردم

کردیم

خیلی دوستون داره

11:31 PM می گفت از بهترین دوست های زندگیم هستنند

شوهرش هم خیلی آدم نازنینی است

خیلی بهمون خوش گذشت

نه ندیده بودم

الان هم یک ایمیل زده

که اشکم را درآورد

فکر کنم یک دو ساعتی باید

کار کنم تا بهش جواب بدم

11:32 PM فقط نگران

داستان ستایش و حسین هستم

اهر

اره

هر دو هم 5 گرفتند

نمی دونم می دونی یا نه

من روم نمی شه به ستایش بگم

اره بهم گفت

11:33 PM که حداقل خود ستایش

از الان انصراف بده

که از اعتبار

دنی استفاده نکنه

ولی نه جرات می کنم و نه روم میشه

چون می دونی

دنی دو تا پست را برای آنها نگه داشته

و راستش را بخواهید

البته من همیشه آدم منفی هستم

ولی فکر می کنم نه ستایش

نه حسین

نمی تونن

زبان را انجام بدند

11:34 PM و حداقل اگه ستایش جا را خالی کنه

بهتر است

حداقل به خاطر احترام به دنی

تا دنی دو تا دانشجو را از دست نده

11:35 PM اره دیگه مثلا ببین هم از نطر اخلاقی هم به خاطر دی

دنی

باید حداقل

ستایش انصراف بده

اره واقعا نمی شه گفت

من خیلی فکر کردم

ولی واقعا نمی شه گفت

11:36 PM آخه اون هم معلوم نیست

چون اصلا معلوم نیست پروژه سال بعد باشه یا نه

شاید من اشتباه کردم

همان روزهای آخر تشویق کردم

که ستایش اپلای کن

و روی فرم و پروپوزال و اینها

کار کردیم

11:37 PM و فرستادیم

11:39 PM نه من تقریبا

می تونم با اطمینان بالای

نود درصد بگم که

11:40 PM نمی تونه

5 و نیمی هم که ایران گرفته

به خاطر 6 و نیم

اسپیکینگ بوده که

بهش دادند

و اصلا صحبت کردنش

6 و نیم نیست

به هیج عنوان نیست

الان بهش 5 و نیم دادند

که خوب نمره معقول تری است براش

نمی دونم

امیدوارم واقعا نمره بیاره

11:41 PM خوبند خدا را شکر

گوش شیطون کر

مشکل خاصی نیست

اره واقعا حسین که خیلی مهم تر هست

اره

الان هم که عید هست

همه دور هم دارند جمع می شند

نه بابا کسی ما را یادش نمی آد

ما آدم ها وقتی همه چیز

خوبه حواسمون نیست

ولی من واقعا

خوشحالم

11:42 PM نه یادم من باشند

نه منظورم عموما همه چیز خوبه

خدا را شکر

نه باور

می کنی تو ی کلی سال شاید دو یا سه بار

منقل داشتیم

وقتی رفتید دیگه حال نمی ده

با کی بساط راه بیاندازیم بابا

نیستید

که واقعا هم

نداشتیم

خوب بابا بساط های خیلی خوبی داشتیم

مگه نداشتیم

11:43 PM خوب

بچه ها دیر وقته شماست

من نازنین را تا این وقت بیدار نگه داشتم

اره

جدی؟

ای نازنین چی شد؟

اهل بخیه شدی تو هم رفتی؟

11:44 PM خوبه شب نشینی هم عالمی داره

به ویژه اگه لپ تاپ را ببری توی تخت خواب

آنقدر منحرف نشدی هنوز؟

بگو عزیز.

11:45 PM بگو برات می نویسم

اسم فیلم را بگو

نمی خواد که فیلم را بذاری

me: secret in their eyes

Naser: ‫بذار الان برات بفرستم

11:46 PM باشه توی دراپ باکس می ذارم

با چی می بینید؟

نه عزیز

با چه نرم افزاری؟

کلاسیک مدیا پلیر دارید

11:47 PM بذار برات دستورالعملش را می نویسم با

برو نازنین جان

برو عزیز

قربون تو

خیلی خوشحال شدم

واقعا لذت می برم

وقتی می بینمتون

حتما

خداحافظ

باشه بذار

مرسی

ممنونم می شم

11:48 PM من هم زیرنویس اش را می ذارم با دستورالعمل

این که چطوری ببینید

دقیقا

11:49 PM امیدوارم هم هستم که تو ببری

واقعا آرزو می کنم ببازم

امیدوارم

این برنامه را ببین

البته اصلا موضوع این نیست ها

ولی می شه با این نگاه به حرفها بهنود نگاه کرد

رفیعی

علی رفیعی

اره

11:50 PM این همان اتفاق پیش بینی نشده است که من هم براش

11:51 PM سهم قابل توجهی در تحلیل هام بهش می دم

و اصلا تنها عنصر امیدوار کننده برای من هست

قربونت برم

مرسی از وقتی که گذاشتی

و ببخش که نتونستم من صوتی حرف بزنم

اره حتما

11:52 PM شب خوب داشته باشی

فدای تو

خداحافطظ


هیچ نظری موجود نیست: