۱۳۸۹ اسفند ۱۴, شنبه

مچ پا


شنبه ظهر هست. تو داری کیک درست میکنی و من منتظر تماس عارف از ایران هستم که برای آمدن بیرون احتیاج به راهنمایی داره. از سه شنبه شب تا امروز هیچ اتفاق خاصی خارج از عرف این مدت روی نداده جز اینکه روز پنج شنبه که من در کلی داشتم درس می خواندم و تو کلاس داشتی و در راه آمدن به کتابخانه پایت پیچ خورد و هنوز ورمش کاملا نرفته.

همون شب رفتم برات از داروخانه نوار کشی مچ پا گرفتم و شب هم تخم مرغ زدیم بهش و خلاصه خیلی رو پا نیستی. البته دیروز که رفتم دانشگاه و تو ماندی خانه و استراحت کردی خیلی بهتر شده اما به هر حال هنوز ورم داره و درد. این همون پایی هست که در ایران هم یکبار به شدت پیچ خورد و در ان تابستان گرم یک ماهی در گچ بود. کلاسهای بابک احمدی را با هم در آن مدت می رفتیم یادت هست؟

جواب دادگاه داریوش هم آمده و شکایتش رد شده. از اول هم معلوم بود که نمی تونه کارش را درست پیش ببره. چند ماه نشسته خانه در رویای آسان پول دار شدن رویای هر آدم "ابلهی" که در دور و برمون هم کم نیستند. تلفن مامانم هم قطع شده و نمی دانم تونست کار کتابخانه را بگیره یا نه. دیشب که با مادر حرف میزدم گفت فعلا مصاحبه داده و منتظر جوابش هست.

دیروز کتابهایی که مامانت از دبی برایم پست کرده بود رسید و "دیالکتیک انضمامی بودن" که احتمالا برای تزم خیلی بهم کمک می کنه را زحمت کشیده و فرستاده. آیدا هم باز قرار شده برای عید بره ایران و بعدش برگرده. بعد از اینکه به برادرش ویزا ندادن برنامه های همشون بهم خورد. ماشین پدر آریو را هم اشتباهی به جای بنزین گازوئیل زده بود و خلاصه ماشین را خوابانده بود. آریو بهش گفته بوده اگه تصادف می کردی بهتر از این اشتباه بود. البته من بهشون گفته بودم که موتورش را تمیز می کنند و درست میشه اما آریو گفته بوده که هفت هشت هزار دلاری خرج داره که با 500 دلار درست شد.

دیروز با مامانت که دبی هست چت کرده ای و از تو خواسته برای تولد 25 سالگی جهانگیر تو براش یک "آی پاد" از اینجا بگیری و از طرف همه بفرستی دبی. تو دیشب می گفتی به هر حال این چند صد دلار الان در زندگی ما خیلی تاثیر داره اما گفتم بعد از عمری یک چیزی از ما خواسته اند و اصلا نباید به این چیزها فکر کنیم. تو که به سلامتی قرارداد کاریت را هم فرستادی و احتمالا به زودی کارت شروع میشه که کار خوبی هم هست. باید متن دستنویس پروفسور "پی یر" را بخوانی و برای چاپ آماده اش کنی. خدا را شکر کارش در خانه و از طریق ایمیل پیش میره.

از طرف دانشگاه هم چک 600 دلاری "کیو پی" را فرستاده بودند و دیروز رفتم گذاشتمش به حساب که اتفاقا آیدا هم از تو پرسیده بود کمی پول داری بهش قرض بدی و خلاصه با اینکه قرار شد برایش بریزی به حساب قضیه منتفی شد و خلاصه فعلا این ماه را باید با تمام احتیاط پیش بریم تا بتوانیم با حقوقی که تو قراره بگیری - بعد از اینکه کار را انجام دادی- دو ماه آینده را جلو ببریم.

اما از درس بگم که هیچی و بهتره هیچی نگم.

هیچ نظری موجود نیست: