۱۳۹۲ مرداد ۳۰, چهارشنبه

Reunion


آخر شب چهارشنبه بیست و یکم هست و پیش خودم فکر کردم حالا که تو رفته ای که بخوابی- چون دیشب بد خوابیده بودی زودتر رفتی توی تخت- من دوباره یک پست برای امروز بگذارم و بگم که امتحان گواهینامه ی G را دادم و تمام شد و با اینکه خیلی هم مقررات را اجرا نکردم اما طرف گفت که کمی دقت کن چون خوبی.

بعد از اینکه تو را صبح رساندم و بعد رفتم کرما و قهوه ام را گرفتم و رفتم سمت محل امتحان تا امتحان دادم و برگشتم خانه و سر راه رفتم شیرینی فروشی پرتغالی ها تا برای تو تارت مورد علاقه ات را بگیرم ساعت از ۲ گذشته بود. کمی ورزش کردم و بعد هم که با تو و آنا قرار داشتیم نزدیک محل کار تو. اتفاقا سنتی هم آمده بود و نیم ساعتی نشست و دیدنش بعد از چند ماه که دور آمریکا را چرخیده و دوباره داره برای چند ماه میرود و دیدن آنا بعد از چند ماه که از سفر یکساله ی تایوان برگشته و زبان چینی اش را کامل کرده خیلی خوب بود. آنا گفت که دنبال کار در دولت در همان اوتاوا می گرده و سنتی هم که داره همچنان کارهای مربوط به کلیسا و مسیحت را می کنه. قرار شد تا قبل از اینکه زمستان به اوتاوا نرسیده یک سر بریم پیش آنا و یکی دو شب مهمان خانواده اش باشیم.

بعد از اینکه برگشتیم خانه و تو دو تا از پرچگیز تارتها را که برای بانا و ریک گرفته بودم با نصفه ای از نان سنتی صبحانه ی پرتغالی ها برایشان بردی و با مامانم و مادر حرف زدیم و تو هم با خاله ات کمی گپ زدی که قراره فردا به سلامتی برای چند هفته ای به تورنتو بیاید و قراره که مدتی هم با ما و پیش ما باشه، از بس خسته بودی رفتی که بخوابی و من هم تصمیم دارم تا خیلی دیر نشده بخوابم که فردا جلسه ی HM هست و کلی کار داریم. تو نهار با لیلی و مارک قرار داری و احتمالا فردا طرح موضوع برای تغییر بخش کاریت در کپریت خواهی کرد. ضمن اینکه داستان روز هم تماس امروز لیز از آمریکا با تو بود در حالی که به شدت گریه می کرد و بهت گفته بود که گای تصمیم گرفته که طلاقش بده چون متوجه شده که خانم مدتهاست و با خیلی ها به قول معروف لایی می کشه. بیچاره گای و بیچاره بچه ی سه ساله شان پریستن. عجب داستانی است این داستان خیانت در زندگی های مشترک در اینجا و آنجا و همه جا.

خلاصه که از ثمرات ۲۱ و بیست و یکم بودن امروز reunion با دوستان قدیمی- در واقع قدیمی ترین و اولین دوستان کانادایی مون- و گرفتن گواهینامه ی کامل من بود.

به امید شرایط و روزهای بهتر و تا ببینیم که چه به سر خواهد رفت.

هیچ نظری موجود نیست: