۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

آخرین روز کاری تابستان در دانشگاه


دوشنبه شب هست و داریم آماده ی خواب میشیم. امروز تو که سر کار بودی و من هم کمی در کتابخانه مجله و یکی دوتا مصاحبه خواندم و وقتی تلف کردم و خلاصه روزم رفت. دیروز هم صبح سه نفری رفتیم کرمای دانفورد و از آنجا شما دو نفر به خانه برگشتید و من هم رفتم کتابخانه. از آنجایی که تو خسته بودی با جن به محله ی بیچز نرفتی و جن با قرار قبلی که با مارک داشتیم رفت و دو سه ساعتی چرخید و برگشت.

من و تو هم کمی خانه را تمیز کردیم و غذایی خوردیم و استراحتی کردیم و البته اسکایپی که با مادر و بعد هم خاله فریبا کردیم کمی حالمون را خوب کرد.

فردا شب بعد از اینکه اخرین روز کاری تابستانی در دانشگاه را به سلامتی به پایان ببرم قرار هست که بابت این موضوع و البته شب آخری که جن اینجاست به دیستلری دیستریکت برویم و شامی بخوریم و خلاصه این هفته ی مهمانداری را تمام کنیم تا چهارشنبه غروب که جن راهی آمریکا می شود.


هیچ نظری موجود نیست: