۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

جن


پنج شنبه شب هست و تازه با جن از رستوران برگشته ایم. امروز صبح بعد از اینکه تو رفتی سر کار و من تمام روز را در کافه های کرما گذراندم- تا ظهر در کرمای نزدیک خانه بودم و بعد از ظهر رفتم به شعبه ی دانفورد- جن رسیده بود تورنتو و تو کلید را برایش پایین پیش کارل گذاشتی. جن کمی استراحت کرده بود و کمی قدم زده بود و وقتی من و تو رسیدیم خانه آماده بود که بریم بیرون.

فردا تولد جن هست و قراره با کیارش و آننا و مارک که تازه از چین برگشته بریم وورست. برای ویکند هم احتمالا شما دو نفر هم با هم جایی خواهید رفت. اما ماشین که قرار بود تا امروز آماده بشه و آخر هفته با مازیار و نسیم و علی به همراه جن و کیارش و آننا که ما قرار بود بریم دنبالشون راهی بیرون شهر شویم که نشد. بعد از اینکه طرف دیروز با تو تماس گرفت و اول گفت که رنگ مورد علاقه مون دیگر در بازار نیست و بعد از یک ساعت زنگ زد که کلا آکورد در آن مدل در تمام تورنتو تمام شده و چون مدل جدید سال داره میاد تنها انتخاب ما ماشین گرانتر اسپورتش هست خلاصه قرار شد که ان را بگیریم. اما همین جابجایی تا اخر ماه تحویل ماشین را به تاخیر خواهد انداخت.

جن تا اینجا غرب آمریکا و غرب کانادا را حسابی گشته را و یک هفته ای اینجا خواهد بود و بعد برای چند هفته به شیکاگو و نیویورک خواهد رفت که دوست پسرش هم بهش ملحق میشه و بعد هم به مکزیک و یکی دو کشور در آن منطقه خواهند رفت. جن برامون تعریف کرد که چقدر محلاتی که در سیدنی دوست داشتیم و زندگی می کردیم مثل نیوتاون تغییر کرده و بخصوص دندی که گفت کلا بازسازی شده و کافه اش مدرن شده و تغییر کرده- جوری که به نظر جن جالب هم نشده. دلمون برای سیدنی تنگ شد.

 

هیچ نظری موجود نیست: