۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

طرح واره


شبها خیلی بد می خوابم. بارها از خواب بیدار میشم طوری که وقتی ساعت ۶ میشه از شدت خستگی دیگه توان بلند شدن را ندارم. از طرف دیگه از آنجایی که این چند روز گذشته نزدیک به دوازده ساعت در کتابخانه نشسته ام و کار کرده ام شبها سردرد بدی دارم وقتی که میرسم خانه. خلاصه که تمام اینها دست به دست هم داده که خیلی روی فرم نباشم. تو از دو شب پیش همت کردی و نیم ساعتی میری پایین ورزش. من هم باید از امروز که قصد دارم زودتر کار را در کتابخانه تمام کنم و بیام خانه بروم ورزش.

تمام این داستانها را در کنار کار فشرده ی تو این روزها در شرکت گفتم اما نتیجه گیری اش اینه که خیلی راضی و خوشحالیم. قصد دارم درس خواندنم را همین طوری که استارت زده ام ادامه بدهم. مسلما کمتر فشار خواهم آورد و حتما از همین یکی دو روز آینده آلمانی و ورزش را هم بهش اضافه می کنم تا بهتر از قبل پیش بروم. بعد از اتمام لویناس باید مقاله ی تو را شروع کنم که احتمالا بینامین خواهد بود و بعد هم که کارهای MRP را دارم و با شروع ترم و سال جدید هم که باید با برگه های تصحیح شده برم سر کلاس و تازه نوبت استارت زدن مقاله ی سرمایه ی جلد اول هست که دیوید پیشاپیش بالاترین نمره را بهم داده و البته کلاس سرمایه جلد دوم و سوم را هم خواهم داشت و کلاسهای تدریس خودم در جمعه هم سر جاش هست و باید روی OGS هم کار کنم و مقاله ی نهایی درس تری هم برای تو را باید آماده کنم و ... خلاصه که هر دو کلی کار داریم. بلافاصله پس از پایان ترم هم علاوه بر کارهای کلاسها و مقالات خودمون کنفرانس MPRS در شیکاگو را داریم و البته احتمالا از ایران هم مهمان خواهیم داشت.

این داستان کلی و به قول معروف طرح واره ی اولیه ی چهار ماهه ی پیش رو. تا ببینیم بعدش چی میشه. هر چند که خود همین قبلش هم با کلی داستان می تونه همراه باشه و کلا قصه را عوض کنه.
 

هیچ نظری موجود نیست: