۱۳۹۱ دی ۱, جمعه

این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم


با اینکه دیرتر از روزهای قبل رفتم کتابخانه و تازه اولش هم رفتم کرما و قهوه ای در این هوای خیلی خنک و بارانی نوشیدم تا کمی بیدا بشم اما نسبت به آنچه که قبلا بودم وآنگونه که عمل می کردم باز بهتر شده ام. چون به هرحال برگشتم کتابخانه و بلاخره مقاله ی آخری را هم که برای MRP نشان کرده بودم و خواندم و با اینکه از کارهای درسی ام حسابی عقبم اما خیلی هم بد نبوده اوضاع تا به اینجا. تازه همینکه آخرالزمان نشده و بخشی از کارها را تمام کرده ام خودش خیلی خوبه.

البته از فردا بعد از اینکه مهمانهای صبحانه-نهارمون که آیدین و سحر هستند و برای حلیم می آیند بروند باید که کتاب اشر را شروع کنم که فکر کنم خیلی سخت بره جلو. استارت مقاله ی بنیامین تو را هم باید همین طرف سال بزنم. تو هم که دو روز هفته ی آینده تعطیلی برای کریستمس و باکسینگ دی و یک روز هم اول ژانویه و باید در همین چند روزه هرطور شده  آن یک فصل کتابی را که بابتش قرارداد بسته ایم بنویسی.

اما الان ساعت هنوز ۴ عصر نشده و من تازه از کتابخانه برگشته ام و تو هم که طبق معمول قراره که تا پیش از ۷ به سلامتی برگردی. من در این فرصت باید مقاله ی درسی آدورنو-هگل آیدین را برایش بخوانم تا فردا کمی درباره اش با هم صحبت کنیم. جالب اینکه دیروز بهم زنگ زد و می خواست که برای مقاله ی درسی هایدگرش هم برایش بشینم و منبع پیدا کنم و ایده بدم و آخرش هم که خب معلومه دیگه: آره اینها رو خودمم می دونم.
بگذریم!

اما از دیشب بگم که تو چندبار امروز برایم تکست زدی که یکی از بهترین شبهای زندگی بوده. هر چند که اساسا چنین چیزی یک محبت غلوآمیزه اما خب شب خوبی بود. من یکی دوباری رفتم خرید و تا قبل از اینکه تو بیایی شمع و شکلات و شراب و شیرینی و انار دان کرده و پسته و زیتون و حافظ روی میز بود و موسیقی دل انگیزی پخش میشد و با اینکه خیلی خسته بودی اما به قول خودت حسابی ریلکس کردی و کمی با هم گپ زدیم و فال گرفتیم و فیلم TED را نصفه و نیمه دیدیم برای اینکه بخندیم. تو خوابت برد و من هم که داشتم آماده خواب میشدم با ایمل ناصر که بهم سایتی برای دانلود کتاب معرفی کرده بود- هر چند که به قول هر دو عمرا گیگاپدیا نشه اما باز هم غنیمته- تا نزدیک ۲ صبح بیدار بودم و بازی دانلود کتاب می کردم.

شب خوبی بود و آماده شدیم برای امروز و از امروز برای فردا و فرداها. برای تمام و تک تک روزهای پیش رو برای بخصوص سالهای سازندگی ۳۲۸۷ روبرو.

شبی بود و روزی است و زیبای های به مراتب دلنشین تری که باید من برای تو و خودمان بسازم. برای تو که تمام زندگی ات را داری وقف زندگی ما و خانواده هامون می کنی عزیز بهترینم.
 

هیچ نظری موجود نیست: