۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

کنسل شدن خانه لیز





امروز قرار بود که به مهمانی خانه ی لیز بروی و من هم کتابخانه که مهمانی تو بخاطر مریضی صاحبخانه بهم خورد و من هم مثل دیروز تعطیل کامل کردم و ماندم خانه.

در واقع از جمعه بعد از ظهر که از سر درس به هوای رفتن به سلمانی بلند شدم و تو هم که قرار بود به مهمانی و پارتی شرکت با همکارانت بروی و دیر وقت برگردی از کتابخانه زدم بیرون و جز نیم ساعتی که دیروز رفتم درس بخوانم برگشتم خانه پیش تو دیگه درس تعطیل شد که شد.

درس و ورزش و آلمانی همگی رفتند به تعطیلات بعد از اینکه دو هفته درس خواندم و انرژی تخلیه کردم. اما از فردا دوباره باید برگردم سر برنامه.

جمعه شب که از پارتی برگشتی خیلی بهت خوش گذشته بود و با تعداد زیادی از همکارانت آشنا شده بودی و شب خوبی داشتی. من هم که از سلمانی آمدم خانه و فیلمی دیدم و کمی هم اینترنت چرخی و دیگر هیچ.

شنبه با اینکه خیلی سرد شده بود به نسبت قبل برای صبحانه رفتیم اینسومنیا و تا در راه برگشت با بابا حرف زدیم و من رفتم کتابخانه و تو رفتی بی که برای مادر یک کادویی بگیری و با کرمهای مامانم بفرستی شده بود ۲ بعد از ظهر. در کتابخانه هم خستگی و هم تنبلی و هم گرما دست به دست هم دادند و بنده را راهی منزل کردند. از آنجایی هم که شب قرار بود بریم پیش مرجان دیدم بهتره بیام خانه پیش تو. خانه ی مرجان هم بد نبود. تا ما را برگرداند خانه شده بود یک و خورده ای و خلاصه دیر خوابیدم و صبح هم تا بیدار شدیم و تو نهار درست کردی ومن خانه را جارو کردم و تو کارهایت را کردی که ساعت ۲ بروی مهمانی لیز و من هم قبلش کتابخانه خبر منتفی شدن مهمانی رسید و با اینکه دوتایی خانه ماندیم و کمی هم رفتیم زیر باران قدم زدیم و آرام گذراندیم اما چون درس نخواندم کمی عصبی شده بودم.

حالا قراره تو که به سلامتی از حمام برگشتی فیلمی ببینیم و شرابی بنوشیم و به سلامتی برای یک هفته ی مهم خودمان را آ»اده کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: