۱۳۹۱ مهر ۲۸, جمعه

یک اتفاق هالیوودی


ساعت از یک بامداد گذشته. بعد از یک روز طولانی در دانشگاه و کرایه کردن ماشین و خرید از فروشگاههای ایرانی آمدم دنبال تو که در ایستگاه فینچ منتظرم بودی و قرار بود با هم بریم ای کیا و بعد با نسیم برویم رنگ و وسایل نقاشی خانه را بگیریم و بیایم خانه تا یکشنبه که قرار شده با هم رنگ کاری کنیم. اما از بس نسیم و خودت عجله داشتید که کار به الان کشیده و در این لحظه در حالی که حلیم در حال درست شدن هست و من اینطرف هستم شما دوتا آن طرف هستید و دارید دیوار را رنگ می کنید. البته یک خرکاری حسابی بابت جابجا کردن کمد داشتم که باعث شد کلا کمد را کاملا باز کنم و حالا هم تا حدی سرهم شده تا بعد از رنگ دیوار برگرده سرجاش.

اما مهمترین نکته این داستانها نبود. وقتی بهم زنگ زدی که زودتر بیا ایستگاه فینچ که می خوام یک چیزی بهت بگم متوجه شدم داستان جالبی اتفاق افتاده و کمی هم حدس زده بودم که چیست اما باورم نمیشد که تا این حد- که البته هنوز در حد حرف هست- باشه. دیروز گویا در گردهمایی که در شرکت داشته اید تو بطور اتفاقی و بی آنکه بدانی کنار خانمی می نشینی که معاون رئیس کل شرکت هست بعد اینکه کمی با هم حرف میزنید و طرف متوجه میشه که تو داری در کدام قسمت کار می کنی و با چه کسانی و روی چه پروژه هایی مشغول هستید بعد از اینکه درباره ی تو با کلی و میریام حرف میزنه و آنها هم کلی از تو تعریف می کنند امروز بهشون خبر داده که از دوشنبه می خواهد که تو به قسمت او بروی و در واقع برای او کار کنی. میریام که خیلی خوشحال این خبر را بهت داده گفته که این در رزومه ی کاریت یک انقلاب ایجاد می کنه و خلاصه که خیلی مهم و خوبه اما بهت هم هشدار داده که طرف هم خیلی آدم سختگیری هست و هم آنها با رفتن تو خیلی موافق نیستند چون از کارت خیلی راضی هستند. اما نکته ی مهم داستان اینه که اگر طرف بخواهد تو را استخدام دایم کنه یعنی حداقل ۸ هزارتا به کاپریت- کمپانی کاریابی که تو را به آنها معرفی کرده- باید بدهند تا قرار داد تو با آنها ملغی بشه و تو به استخدام این شرکت در بیایی. بهت گفتم که این داستان شده شبیه قصه های هالیوودی که طرف بطور اتفاقی در لحظه ی درست و در جایگاه درست قرار می گیرد. این اتفاق به قول تو آغاز جدی تر شدن ساختن زندگی مون در این کشور و در این مرحله از زندگی مون خواهد بود به سلامتی.

حالا ببینیم تا دوشنبه چه اتفاقی به سلامتی میفته.

هیچ نظری موجود نیست: