۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

آندسکوپی

جمعه شب هست و تازه از سر کلاس با خستگی فروان برگشته ام خانه. البته با اینکه باران می آمد قبل از اینکه از دانشگاه راه بیفتم بهت زنگ زدم و گفتم حوصله داری حالا که تمام روز را خانه بودی و داشتی روی کتاب پی یر کار می کردی بیای بیرون و همدیگر را در کافه کرما ببینیم که گفتی میای.


خلاصه بعد از اینکه همدیگر را در کافه دیدیم و کمی هم برای فردا شب که کریس و مایانا با کلی و گوری برای شام خانه مون دعوت هستند خرید کردیم برگشتیم خانه. روز طولانی و خسته کننده ای بود. بخصوص اینکه دانشجویی که باید پرزنتیشن می داد غیبت کرد و من تمام مدت باید برای بچه ها که اکثرا متن را نخوانده بودند حرف میزدم.


اما از دو روز گذشته اگر بخواهم بنویسم چیزی جز همان برنامه ی روتین درس و دانشگاه نبوده. چهارشنبه که تو رفتی کلاس دموکراسی و علاوه بر اینکه چک گمل را بردی- که یادمون رفته امضاء اش کنیم و کار را به هفته ی آینده انداخت- و اسباب بازیی که برای سمیرا به رسم تشکر گرفتیم را بهش دادی و اون هم علاوه بر تشکر حرف از ورزش کردن و یوگا و ... زده و از قرار معلوم خودش معلم یوگا در بهترین موسسه ی مربوطه در شهر هست و خلاصه قرار شده که تو هم از اکتبر بری آنجا. مدتها بود که دنبال یک کلاس برای شروع یوگا میگشتی و چیز مناسبی پیدا نمی کردی. 


من هم جلسه ی دوم کلاس آلمانی را رفتم که تقریبا اکثر مباحثی را که خوانده بودم "کاور" کرد و از حالا دیگه باید حسابی آلمانی خواندن را هم در دستور کار بگذارم.


پنج شنبه به کلاس هگل رفتم و تو قرار دکتر داشتی که ببینی جواب آزمایش خون و تشخیص دکتر چیست. متاسفانه برخلاف حدس اولیه ی دکتر این داستان از باکتری و در سطح اولیه نیست و حالا علاوه بر آزمایشهای دیگه و دوباره خون باید آندوسکوپی کنی که میفته برای دو هفته ی دیگه و باید بیهوشی بگیری.


خیلی خیلی نگران و ناراحتت هستم. خود درس و تکلیف های عقب افتاده که جای خود بود اما این موضوع برایم با هیچ چیز قابل قیاس نیست و به همین دلیل یکی دو شب هست که نمی تونم درست بخوابم.


البته امیدواریم و ان شا ا.. که چیز خاصی نباشه. اما هشدار بسیار بسیار مهمی و باید خیلی جدیش بگیریم. اگر حواسمون نباشه زندگی زیبامون آرام آرام ماهیت خودش را از دست خواهد داد خدای ناکرده.


خلاصه که این اوضاع و احوال این روزهامون هست. اما باید بهش غلبه کنیم. تو خدا را شکر روحیه ات مثل همیشه عالیه اما من شخصا نمی تونم خیلی راحت بگیرم ناراحتی و نگرانی هایم را برای تو.

هیچ نظری موجود نیست: