۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

مدل جدید


داریم میریم خانه ی آیدا برای شام. امروز دوتایی با هم رفتیم "ایتون سنتر" برای اینکه ببینیم چطور میشه موبایل تو را که صفحه ی "تاچ پد" اش از کار افتاده را تعمیر کنیم که متوجه شدیم از این خبرها نیست و کسی موبایل را تعمیر نمی کنه. باید از کمپانی که خط تلفن را گرفته ای گوشی موبایل دیگه ای بگیری اما ما که این گوشی ها را پارسال در دبی خریده ایم تقریبا ول معطلیم. خلاصه که فعلا من گوشی خودم را به تو داده ام تا بخصوص وقتی مامان و بابات میان بدون تلفن نمانی و به فکرم رسید که تو از جهانگیر بپرسی شاید گوشی اضافه داشته باشه که گویا داره.

بعدش هم بلاخره من شلوار جین خریدم و ان شلواری را که تمام این یکشال گذشته هر روز پوشیده ام و دیگه سوراخ و پوسیده شده را باید دور بندازم. قرارمون این بود که تو بری سلمانی و موهایت را درست کنی و من هم شلوار بگیرم. تو که دیشب آمدی خانه خیلی قیافه و تیپ صورتت تغییر کرده بود. برای تنوع و چند روزی که موهایت صاف هستند خوبه. البته هم خودم و هم تو همان موهای همیشگی تو را که فرفری است بیشتر دوست داریم اما این ظاهر هم قشنگ شده. اتفاقا عکسی که امروز از تو گرفته ام را در صفحه ی فیس بوکت گذاشته ای و خیلی "لایک" گرفته.

خب! بریم منزل آیدا که اتفاقا دیشب اینجا بود و فیلم سیدنی ما را دید و خیلی دوست داشت و بسیار هم از موساکای تو لذت برد. باید این یکی دو روز مانده تا آمدن مهمان ها را با استارت درس شروع کنم تا از برنامه ام خیلی عقب نمانم. تو هم امروز از استاد درس روسو تا آخر جولای وقت گرفتی مثل درس توکویل که از بلت تا آن موقع وقت گرفته ای تا کمی با آرامش و راحتی کارهایت را پیش ببری و از آمدن مامان و بابات هم لذت ببری.

هیچ نظری موجود نیست: