۱۳۸۷ آذر ۴, دوشنبه

With arms wide open

دیشب شب خوبی بود. میشل با آدریان آمده بود و با کمی تاخیر گیی هم آمد. ن هم که دستپختش آخرشه و حسابی همگی از شام و دسر لذت بردند. عدس پلو، برنج با خورش بادمجان و سالاد. دسر هم بستنی با میوه در پوست آناناس بود. خلاصه که شب جالبی شد. ساعت 11 هم مهمان ها رفتند تا فردا که روز کاری است را با خستگی شروع نکنند.

دیر وقت بود که به رسول خبر دادم زنگی بزند تا درباره ی کارهاش با هم حرف بزنیم. تا یک بامداد بیدار بودیم و صبح را دیر بیدار شدیم. تازه بعدش هم من خانه را باید دوباره جارو میزدم.

الان در PGARC هستیم. ن از مصاحبه ی کاریش که در دو نوبت بوده برگشته. سرعت کارش در امتحانی که قبلش آنلاین داده 97 درصد بوده واسه ی همین احتمال موفقیتش زیاده، اما من کمی نگران درسهاش و کم آوردن وقت برای تزش هستم. البته با داستان های مالی که پیش آمد و باز هم با توجه به شرایط پیش خواهد آمد نمی توانم خیلی سفت و سخت مخالفت کنم.
ناصر هم که بخاطر گردن دردش با بیتا رفته دکتر. از آن جایی که غذا زیاد مانده قرار شد که امشب آنها بیایند خانه تا شام را دور هم بخوریم.

من هم که نمی دانم چه مرگم شده اصلا انگار نه انگار که درس دارم. اینترنت گردی، دانلود کتاب، With arms wide open گوش کردن و ... .

هیچ نظری موجود نیست: