۱۳۸۷ آذر ۶, چهارشنبه

مبارک باشه

جلسه ی هفتم کلاس فرانسه را دیروز پشت سر گذاشتم. زبان سخت اما دلنشینی هست. البته باید براش وقت بگذارم که در این اوضاع و با درسهای عقب افتاده، شدنی نیست. بعد از کلاس ن آمد با هم از "وول وردز" خرید کردیم. ظرف "تاپ ور" برای نهارها می خواستیم. نان هم خریدیم تا شب یک جشن کوچولو با هم بگیریم. چرا؟
خب معلومه، دیروز صبح بعد از اینکه با مادر و مامان و بعد از یک سال با امیرحسین حرف زدیم و کلی دیرمون شده بود، من منتظر خاموش شدن لپ تاب بودم که از طرف دانشگاه با موبایل ن تماس گرفتن و اعلام کردن که از بین سیصد و هفتاد نفر سرکار خانم ن را برای کار انتخاب کرده اند. ن که از خوشحالی رو پا بند نبود، من هم خیلی خوشحال بودم. اما کمی نگران کارهای درسی ن و سلامتی - سلامتی ن مهمترین چیزیه که الف همیشه نگرانشه- هستم.

این بنابه تعبیری یکی از مهمترین پرش های ما در زندگیمون می تونه باشه. حداقل شش ماه کار تمام وقت، به غیر از هزینه های زندگی در اینجا برای کار کانادا بسیار حیاتی می تونه باشه.

مثل همیشه سهم تو در زندگی مشترک ما بسیار بیشتر از منه. می دونم از اینکه این حرفها را بزنم ناراحت میشی. می دونم که باز هم می پرسی یعنی تو این زندگی، من و تو داره؟ نه واقعا هم نداشته و نداره. اما همیشه این تو بودی که بار اصلی را کشیدی.

سالهای اول در ایران، خانه ی مادر، بعد دو طبقه کامل دست خودمون. بعد داستان داییم و فروش خانه، رفتن پیش مامان و بابات که انگار آنها آمده بودند خانه ی ما و اینقدر رعایت حال ما را می کردند. اما به هر حال زندگیمون برای دو سال از یک خانه ی دو طبقه به یک اتاق رفت. کارهای کانادا، فرانسه خواندن تو، بریدن من از دانشگاه در ایران، تحمل تو، تحمل تو، تحمل تو تمام این شرایط و سختی ها را. بعدش هم آمدن اینجا. همه ی کارها را دست تنها انجام دادن. درسته بدون کمک من شاید شدنی نبود. اما اصل داستان همیشه با تو بوده و هنوز هم هست.

همیشه باور داشتم و دارم که هر کسی در جایگاه من بود اگر فقط کمی منصف باشه، کاملا احساس خوشبختی و سعادت می کنه. مثل من. مثل الف. الف که بی ن نه زندگیش قابل تصوره و نه ادامه ی حیاتش.

همسرم هرگز هرگز و هرگز نمی توانم حتی بزرگواری و منش تو را قدر بدانم آنگونه که باید و شایسته است. فقط از من بپذیر که تو فرشته ی معنا بخش حیات من هستی.

کار جدیدت بر هر دوی ما مبارک باشه. فقط یادت باشه که بهم قول دادی که مواظب سلامتی و درست باشی. من هم بهت قول دادم تا همراهیت کنم.

هیچ نظری موجود نیست: